هزار سال پیش،وقتی سلطان محمود غزنوی، ابوریحان بیرونی را از خوارزم به غزنه آورد،در مورد یک پیش بینی خشمگین شد و به او گفت:
"اگر می خواهی که ازمن برخوردار باشی،سخن بر مراد من گوی،نه بر سلطنت علم خویش!"
و خیام شاعر بزرگمان چه خوب می گوید:
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن / به زان که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است / کالودهء پالودهء هر خس بودن
"اگر می خواهی که ازمن برخوردار باشی،سخن بر مراد من گوی،نه بر سلطنت علم خویش!"
و خیام شاعر بزرگمان چه خوب می گوید:
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن / به زان که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است / کالودهء پالودهء هر خس بودن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر