۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

فریاد و فغان که مذهب و کیش نماند

هنگامی که شاه طهماسب از شهر تهران عبور می کرد،از قاضی قوام الدین نوربخش دربارهء قتل مولانا امیدی شاعر، سولاتی کرد.قاضی ابتدا انکار می نمود ولی شاه دستور داد که مشعل آتش را بر محاسن او بگیرند، قاضی کلمه "یا علی" را بیان کرد و اعتراف نمود . شاه دستور داد که مشعل را برداشته و دیگر مزاحمش نشوند. سپس او را به قلعه النجق فرستادند و در آنجا فوت کرد.
قاضی قوام الدین نوربخش رباعی زیر را در نزد شاه سرود:
فریاد و فغان که مذهب و کیش نماند
وز جور فلک غنی و درویش نماند
تا آتش قهر،روی زردم را سوخت
از ریش به روی من بجر ریش نماند

هیچ نظری موجود نیست: