۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

خان تشنهء خون مردمان است


پس از سقوط دیکتاتوری رضا شاه و تبعید ش به جزیره دور افتاده ای در جنوب افریقا ،فرزندان صولت الدوله قشقایی(ناصرخان، ملک منصور خان،محمد حسین خانو خسروخان) که در تبعید بودند خود را به ایران رساندند و به سرعت به جمع آوری اسلحه و نیرو پرداختند.آنها با نیروهای ارتش آلمان که در منطقه فارس بخاطر جنگ جهانی حاضر شده بودند متحد شده و چندین بار با قوای دولتی به نبرد پرداختند.
فریدون توللی که با نظریه تسلیح عشایر موافق نبود واین عمل را موجب ناامنی و قتل وغارت بیشتر کشورمان می دانست در شعر زیر آنها را چنین معرفی می کند:
برنجم از این ایل و این ایلخانی / از این ایلخانان سفاک جانی
از این ایلخانان نادیده مکتب / که گرم فسادند و آتش فشانی
از این ایلخانان سر مست غافل / که گرگ اند اندر لباس شبانی
یکی،تالی شهر اندر قساوت /یکی،در ره ظلم،ضحاک ثانی
یکی،در دل راه،گرم چپاول /یکی،بر سرکوه،در دیده بانی
یکی،تند و چابک،تفنگش حمایل / پی غارت و دزدی و جانستانی
یکی را زخون جوانان میهن / همه دست و دامن شده ارغوانی
یکی،قاتل کشتگان سمیرم / به لب داده لبخندهءشادمانی
همه در برادر کشی بی ترحم / ورا خوانده بی باکی و پهلوانی
تفو بر چنین زن صفت پهلوانان / که بد خواه ملک اند و نسل کیانی
تفو بر چنین پهلوانان دونی / کز ایشان به رنج است عالی و دانی
سمیرم گواه است و جنگ سمیرم / گواه وطنخواهی ایلخانی
نخشکیده خون شهیدان این ره / که دادند نقد روان رایگانی
نخشکیده اشک یتیمان خردی / که از سر پدر رفتشان در جوانی
چه دریادلان کاندرین رزم ننگین / فتادند بی جان چو برگ خزانی
نه سوء تفاهم بد آن زشت هیجا / که ناشی بدانندش از بد گمانی
کجا سوء ظن این قساوت تواند / تبانی بد این رزم خونین تبانی
من این خان و این ایل نیکو شناسم / چنان چون شناسد بقر،سیتانی
سر خصم دون گر نکوبی بکوبد / به هنگام فرصت سرت ناگهانی
نه حق است در حقشان نرمخویی / نه زیباست با کیدشان مهربانی
تفاوت بود بس خزف تا گهر را / کجا گله زن می کند گله بانی

یا در جای دیگر می نویسد:
خان تشنهء خون مردمان است / خان دشمن جان دوستان است
خانی که تفنگ دید و بگذشت / خان نیست پیمبر زمان است
.....
نقش فریدون توللی در ادبیات/صص192-208

هیچ نظری موجود نیست: