۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

چو رخت خویش بر بستیم ازین خاک

میر عماد از سادات سیفی قزوین هنرمند و خطاط بزرگ اصفهانی است. او مذهب تسنن را اختیار کرده بود و چون شاه عباس از او رنجیده خاطر گشت. روزی به مقصود بیگ گفت: کسی نیست این سنی را بکشد؟
مقصود بیگ نیز شبانه او را در حمام کشت.جسد ش روز بعد بر روی زمین افتاده بود و کسی جرات برداشتن آن را نداشت. سر انجام ابو تراب اصفهانی شاگرد میر عماد ،او رابخاک می سپارد. شاگرد خواست مقبره ای هم برایش بسازد که ماموران دولتی مانع شدند. شاه هم شاهزادگان را به تشییع جنازه او فرستاد. فرزندان میر عماد نیز از بیم مخالفان به خاک عثمانی و هندوستان پناهنده شدند.وقتی خبر مرگ میر را جهانگیر پادشاه هند شنید گفت: اگر زنده میر را به من می دادند،هم وزن او جواهر می ادم!
شاید مصداق مرگ میر عماد این شعر اقبال لا هوری باشد:
چو رخت خویش بر بستیم ازین خاک / همه گفتند با ما آشنا بود
ولیکن کس ندانست این مسافر / چه گفت و با که گفت و از کجا بود؟

هیچ نظری موجود نیست: