۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

دو قرص نان جوین،گر خوری به آزادی


بیش از بیست سال است که در صف همهء گروهها شعار داده ام .انگار دیروز بود که تا نصف های شب عکس ها و پوسترهای کا ندیدای مورد علاقه ام را با دستانی خسته به دیوارهای محل می چسباندیم و با تمام هیجان و شور جوانی وارد مناظره می شدیم تا مبادا رقیب راءی آورد.
اما وقتی گروه مورد علاقه ام رای می آورد از کوچکترین کمکی هم اظهار عجز می کرد و مرا در وسط جمعیت خیابان تنها می گذاشت.اما نمی دانم این چه کاریزمایی است که باز بخاطر آزادی مرا بسمت خودش می کشاند. شاید مصداق این شعر مجدالاسلا م کرمانی است:
دو قرص نان جوین،گر خوری به آزادی
بود لذیذ تر از خوان پادشاه خجند

هیچ نظری موجود نیست: