۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

وجود مردم دانا مثال آینه است


استاد احمد بهمنیار از روشنفکران و مبارزان مشروطیت پس از عزیمت به تهران مدتی روزنامه فکر آزاد را منتشر کرد و در سال 1308 به استخدام وزارت معارف درآمد. او در مدارس مختلف مثل امیر کبیر، ثروت،شرف،علمیه ودارالمعلمین و دارالفنون تدریس کرد و در سال 1312 کتابی در شرح احوال صاحب بن عباد برای رساله خود نوشت تا در حد دکتری بتواند در دانشگاه تدریس نماید.
دو سال قبل از فوت استاد بهمنیار در 24 خرداد 1332 در تالار فوقانی دانشکدهء ادبیات دانشگاه تهران بمناسبت هفتادمین سال زندگی و پنجاهمین سال خدمات آموزشی وفرهنگی او مراسمی برگزار شد که همکار و دوست او استاد جلال الدین همایی قصیده زیر را در آنروز قرائت کردند:
روان علم وادب زنده گشت دیگر بار / زفر جشن مهین اوستاد بهمنیار
درخت دانش پژمرده شاخ بی بر بود / کنون زشادی این جشن تازه گشت و ببار
زلطف دانا مردم ضمیر دانا مرد / شکفته گشت چنانچون گل از نسیم بهار
بچشم بینا زین قدردانی و تجلیل / روان علم سمین گشت و جسم جهل نزار
خدا کند که صدم سال عمر ایشانرا / من افتتاح کنم جشن در همین تالار
خجسته جشن بزرگ اوستاد والا قدر / مر آمد فضلا و گزیدهء اخیار
جهان دانش و دین آفتاب هوش وذکا / سپهر علم وادب کان حلم کوه وقار
فرشته خوی بهشتی سرشت خوب نهاد / ستوده فعل پسندیده رسم نیک شعار
بگاه نشر بزایدش مشک از خامه / بگاه نظم بریزدش شهد از گفتار
بمشکلات ادب فکر روشنش گویی / که آفتاب درخشنده است در شب تار
بنام احمد ودر خلق و خوی مختار است / سزد اگر که بنامیش احمد مختار
بسی بباید تا مردی این چنین زاید / ز حادثات جهان و ز گشت لیل و نهار
****
من از ره شفقت ای جوان دانشجوی / نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
اگر چه تلخ بود پند ناصحان بنیوش / که خود بدار وی تلخ است صحت بیمار
وجود مردم دانا مثال آینه است / که زشت و زیبا در پیش او شود دیدار
بپیش پاکدلان دم مزن مگر ازصدق / که روی آینه را دود آه سازد تار
حصار علم ز عرش برین بلندتر است / بچشم تنگ مبین کوته این بلند حصار
بعرض گاه هنر لاف سیم وزر مفروش / که این متاع نیرزد جوی در آن بازار
نخست پای ز تقلید وهم بیرون نه / پس آنگه از پی تحقیق حق قدم بردار
براه علم وادب کس مراد خویش نیافت / مگر بیاری حق و بزور کوشش و کار
ببین بجشن فرح بخش اوستاد ادیب / که ساخت روح ادب شادمان و شکر گزار
****
بضاعتی که کنم پیش کش بحضرت تو / مرا نبود بغیر از هدیهء اشعار
هزار بیت اگر در ثنای تو گویم / نگفته باشم در وصف تو یکی ز هزار
.....
دیوان سنا/ص31

هیچ نظری موجود نیست: