یادش بخیر،وقتی هنوز معلم بودم و در مدرسهء شهید باهنر درس می دادم، همکاری بنام آقای "میم" داشتیم که اخلاق خوبی داشت و با ملایمت و مهربانی با دیگران برخورد می کرد ولی یک خصیصهء منفی داشت که باعث تحریک دیگران می شد و آنهم تعصب و مال اندوزی شدیدش بود.
چند روز پیش در ایستگاه متروی هفت تیر دیدمش. بسیار ذوق کرد. و خاطرات شیرین زنگهای تفریح دوباره زنده شد. برایم از بیماری صعب العلاج فرزندش گفت، که چشمانم را تر کرد. آنگاه که از هم جدا می شدیم اشاره ای به شعر وثوق الدوله کرد که:
خواب خوش،نان جوین،صحت تن،خاطر امن
گر میسر شود این چار،به از هشت بهشت
چند روز پیش در ایستگاه متروی هفت تیر دیدمش. بسیار ذوق کرد. و خاطرات شیرین زنگهای تفریح دوباره زنده شد. برایم از بیماری صعب العلاج فرزندش گفت، که چشمانم را تر کرد. آنگاه که از هم جدا می شدیم اشاره ای به شعر وثوق الدوله کرد که:
خواب خوش،نان جوین،صحت تن،خاطر امن
گر میسر شود این چار،به از هشت بهشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر