۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

گر دلت با من نباشد قصر تجریش است بند


محمد تقی بهار1330 -1265) که سه دوره نماینده مجلس بود. او بخاطر مخالفت با رضا خان درسال 1304 به دستورمامورین سردار سپه مورد ترور واقع شد، ولی به جای او یک روزنامه نگار قزوینی -بخاطر شباهت - کشته شد.سرانجام در سال 1308 بهار به زندان می افتد و با پا در میانی محمد علی فروغی ،غزلی می سراید ؛که قسمتی از آن را نزد رضا شاه می خوانند ومنجر به آزادی او می گردد:
قدرت شاهان ز تسلیم فقیران بیش نیست / قصر سلطان امن تر از کلبهء درویش نیست
طاهر آن دامان کز او دست امیدی دور نه / قادر آن سلطان کز او قلب فقیری ریش نیست
گر ز خون من نگین شاه رنگین می شود / گو بریز این خون که مقدار نگینی بیش نیست
ای صبا با خسرو خوبان بگو درد فراق / بر دل من کمتر از این حبس و این تشویش نیست
در صفوف واپسین جا دارد یارم ور نه کس / زین رقیبان در غم عشق وی از من پیش نیست
گر دلت با من نباشد قصر تجریش است بند / ور دلت با من بود زندان کم از تجریش نیست
(دل به اقبال جهان ای صاحب دولت مبند / کاین جهان در اختیار عقل دور اندیش نیست
عشرت او بی تزاحم امن او بی انقلاب / راحت او بی تغیر نوش او بی نیش نیست )
بر کس ای قاضی به خون من منه بهتان از آنک / قاتل من در جهان جز عشق کافر کیش نیست
(تجربت کردم رهی سوی سرای عافیت / سهل تر زین ره که من بگرفته ام در پیش نیست
گر تویی انسان غم ابنا نوع خویش دار / ورنه حیوان هم نیابی کو به فکر خویش نیست)
من نی ام مسعود و بو احمد ولی زندان من / کم تر از زندان نای و قلعهء مندیش نیست
با چنین زحمت که از خویشان همی بیند بهار / ای خوش آن بیگانه کو را در دو عالم خویش نیست
وقتی فروغی غزل را بنزد شاه برد اشعارداخل پرانتزها را نخواند.
......
حافظ شماره 52-تیر ماه 1387/ص7

هیچ نظری موجود نیست: