۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

پای امید ما همه جا می خورد به سنگ

روزی ملک الشعرای بهار که وکیل مجلس بود از جای خود بلند شد تا برای سخنرانی به پشت تریبون برود ناگهان پایش به پای دکتر سنگ که او هم نماینده بود برخورد می کند و نزدیک بود که به شدت به زمین بیافتاد. وقتی در جایگاه سخنران قرار می گیرد فی البداهه این شعر را می خواند:
پای امید ما همه جا می خورد به سنگ / سریست در مجاذبت سنگ و پای لنگ
.....
فرهنگنامه امثال و حکم ایرانی/ص647

هیچ نظری موجود نیست: