۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

نک منم سرهنگ هنگت بشکنم


آقا نجفی قوچانی یکی از مجتهدان بنام معاصر بود که کتاب سیاحت شرق او مشهور عام وخاص است.او در محضر آخوند خراسانی شاگردی کرده است.او تعریف می کند:
در حادثه ای که روسها به مشهد حمله کردند و بارگاه امام هشتم را به توپ بستند، چون کاری نمی توانستیم بکنیم بنزد بکی از اساتید خود رفتیم وگفتیم چه باید در مقابل این حادثهء شوم انجام بدهیم؟ سپس استاد رفت و کتاب مثنوی را آورد و گفت الان برایتان تفالی می زنم و آنگاه شعر زیر را برایمان خواند:
حمله بردند اسپه جسمانیان / جانب قلعه و دژ روحانیان
تا فرو گیرند بر دربند غیب / تا کسی ناید از آن سو پاک جیب
غازیان حملهء غزا چون کم برند / کافران بر عکس حمله اورند
غازیان غیب چون از حلم خویش / حمله ناوردند بر تو زشت کیش
حمله بردی سوی دربندان غیب / تا نیایند این طرف مردان غیب
چنگ در صلب و رحمها در زدی / تا که شارع را بگیری از بدی
چون بگیری شه رهی که ذوالجلال / بر گشادست از برای انتسال
سد شدی دربندها را ای لجوج / کوری تو کرد سرهنگی خروج
نک منم سرهنگ هنگت بشکنم / نک به نامش نام وننگت بشکنم
...
غلامرضا بنایی پور/در جزیره مثنوی/ص121

هیچ نظری موجود نیست: