۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

امید خسته فرو مرده است


فریدون توللی پس از کودتای 28 مرداد خانه و کاشانه اش توسط عوامل دولت به آتش کشیده شد و مدتی در شیراز بطور مخفیانه زندگی کرد سپس مخفیانه به تهران آمد وبازداشت و زندانی شد وحکم اعدامش نیز صادر شد ولی با وساطت وزیر جنگ ،جان سالم بدر برد. او در فضای یاس و ناامیدی قطعهء سرنوشت را می سراید که چنین است:
مرا به گریه چه می جویی؟
مرا به ناله چه می خوانی
امید خسته فرو مرده است
در این شبانگه توفانی
به کینه اهرمن از هر سوی
گشوده دست تباهی را
زعرش غرقه به خون،برخاک
فکنده نعش الهی را
نه اختری که فرو تابد
به دیو لاخ بیابانها
نه پیکری که شکیب آرد
به تازیانهء بارانها
غریو باد سیه چون موج
گذشته از سر فریادم
درنگ تلخ زمان،چون بید
فکنده لرزه به بنیادم
برهنه پای و پریشان موی
گرفته نای و کبود اندام
چو سایه با تو همی پویم
نهان زچشم تو در هر گام
در این دم،این دم وحشت خیز
در این شب،این شب توفانی
مرا به گریه چه می جویی؟
مرا به ناله چه می خوانی؟
....
نقش فریدون توللی در ادبیات/صص288و289

هیچ نظری موجود نیست: