در عصر صفویه، آقا هدایت الله شوشتری به علت اختلاف با محمد شریف، وزیر راخشتون خان حاکم شوشتر به هندوستان مهاجرت می کند.او در دربار اورنگ زیب به شعر و شاعری می پردازد.مدتی بعد به ایران برمی گردد و در شوشتر نابینا می شود.اورنگ زیب نامه ای بهمراه پول برای پیر مرد می فرستد و از او می خواهد که دوباره به هند بازگردد،اما آقا هدایت الله در پاسخ این ابیات را می نویسد:
از خاک مراد هند تا گشتم دور / شد دیده ام از مشت پشیمانی کور
حب الوطنم کشید،ورنه هرگز / عاقل نرود به پای خود زنده بگور
از خاک مراد هند تا گشتم دور / شد دیده ام از مشت پشیمانی کور
حب الوطنم کشید،ورنه هرگز / عاقل نرود به پای خود زنده بگور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر