۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

هر آیتی نهایت زیبایی

استاد محمد جواد محبت نقل می کنند که در دهم آذر 1349 به دعوت دوستی به ریژاب سفر می کنند . آنجا در آن موقع میدانگاهی بوده است که با گذشتن از چند پله به کنار رود الوند می رسیده است و رود الوند نیز آبشخور شهر قصر شیرین است .
استاد شعربلندی را در خصوص سفرشان سروده اند که قسمتی از آن چنین است:
وهم است یا تجلی دیداری؟
این روشنای غلغله افکن؟
این هیبت عظیم سرافرازی
این کبریای سبز
هستی گشوده دفتر اعجاب
هر آیتی نهایت زیبایی
ای کاش بودی و می دیدی .....
از ابتدای درهء شالان
تا انتهای جنگل ریژاب
گامی فراتر از تخیل و تصویر
ذهنی نشسته در تب شیون
عمری هزار ساله طلب می کرد......
جایی که جسم آینهء روح
جایی که هر وجود خدا را نشانه ایست.
****
رفتیم
از معابر تاریخ
با چوبدست سادهء دهقانی
دیواره های سنگی با ما به گفت وگو
بر گورهای کهنهء گمنام
برسنگ های خاطره زای کتیبه ها
دیدیم جای پای زمان های مجد را
از تلخی حقیقت حاظر گریستیم
جای گلایه نیست می دانم.....
ما هر چه را که بر سرمان آمد
با چشم های باز پذیرفتیم
زیرا سکوت آینه دار پذیرش است
این جان خسته از تب تحقیر
این زندگی که مردن از آن خوشتر
آخر مگر چقدر می ارزد .....
.....
کیهان فرهنگی/آذر 86/شماره 254/ص39و38

هیچ نظری موجود نیست: