۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

چو خرما بنان در زمانها برستند


بعد از مرگ امیر مبارزالدین خاندان آل مظفر مثل شاه یحیی در یزد و سلطان احمد در کرمان وابو اسحاق در سیرجان وشاه زین العابدین در شیراز وشاه منصور در خوزستان و... هر روز به بهانه ای پرچم جنگ را علیه یکدیگر بر می افشاندند که ناگهان تیمور لنگ از ماوراء النهر به ایران واصفهان وفارس وخوزستان ویزد وکرمان را فتح کرد .
در قمشه اصفهان یک روز تمامی شاهزادگان مظفری را جمع کرد و آنها را بر روی یک گلیم نشاند تا سفره طعام بدهد.
حضرت تیمور سوالی از آنها پرسید که آیا هرگز در یک سفره طعام خورده اید؟ویک جا نشسته اید؟
سلطان ابو اسحاق حاکم سیبرجان که مردی دلیر بود پاسخ داد:اگر ما با هم متحد بودیم شما چگونه می توانستید از جیحون عبور کرده و ایران را بگیرید؟
خاقان از جواب او خشمگین شد و سفره طعام تبدیل به سفره چرمی جلاد شد و فرمان قتل به شهرها صادر شد.

استاد باستانی پس از نقل این حکایت تاریخی به شعر زیر اشاره می کند:
چو خرما بنان در زمانها برستند
چو تره به اندک زمانی درودند

هیچ نظری موجود نیست: