۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

در سالهای 1325-1326 که تازه به تهران آمده بودم.شبی در انجمن ادبی دانشوران به مدیریت مرحوم عادل خلعتبری در سالن بزرگ درالفنون شرکت کردم.
بعد از آنکه برخی از شاعران اشعارشان را خواندند. آقای قاسم قراب نیز بهمراه تار به روی صحنه آمد وشروع به خواندن این ابیات از سعدی نمودند:
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم؟
که به روی دوست ماند چو برافکند نقابی
استاد امین الله رشیدی می گویند:با خواندن اشعار فوق تمام حضار با تعجب وتبسم به هم نگاه می کردند تا آنکه بیت بعدی را خواند:
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
عباس فرات که از شعرای طنز پرداز حاضر در جلسه بود گفت:"مناسب خوانی یعنی همین دیگر"و یکدفعه شلیک خنده همه حاضران مجلس را برهم زد.

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

مادر بزرگ و عمه ام، که در آنزمان دچار چشم درد شدید و هولناکی بودند، بی صبرانه در انتظار آمدن ما از کاشان به راوند بودند که برایشان تفالی بگیریم تا تسکین و بهبودی بیابند.
استاد امین الله رشیدی در ادامه خاطراتشان می نویسند:
اتفاقا" هر بار که بنده دیوان حافظ را می گشودم شعر های زیر می آمد:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فر یا در سی می آید!

ویا شعر
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبهء احزان شود روزی گلستان،غم مخور

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

دشمن نکرد آنچه به ما کرد جور دوست

در جنگ جهانی دوم ،وضع ایران بسیار اسفناک بود. علاوه بر گیلان که در دست ارتش سرخ و طرفداران میرزا کوچک خان بود .در آذربایجان هم جمعیتی به نام قیام تشکیل شده و نام آن ایالت را به آزادستان تبدیل و کلیه روسای ادارات و مامورین دولت مرکزی را اخراج کرده بود.بقیه نقاط ایران نیز در اشغال قوای انگلیس ، هندی وامریکایی بود.
رهی معیری غزلسرای نامدار معاصر در خصوص سوغات شوروی به کشورمان می سراید:

این ناکسان فتنه گر لات را نگر / یعنی بیا و حزب دموکرات را نگر
بیگانه هدیه کرد به ما این متاع را / بگشای چشم و معنی سوغات را نگر
دشمن نکرد آنچه به ما کرد جور دوست / از یار خویش رسم مراعات را نگر
خواهد زما توانگرانه زما هست و نیست را / ای بی خبر طریق مساوات را نگر
از من بگوی خائن میهن فروش را / در راه خویش دار مجازات را نگر
ای کرم ترکتاز در این شام هولناک / وقت سحر بلای مکافات را نگر
چون فتنه گر زمانهء غدار می شود / مقروض ورشکسته طلبکار می شود

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

چراغ از بهر تاریکی نگهدار

یک روز خدمت دکتر بنی سلیمان شیبانی مدیر بیمارستان مهر بودم.به دکترعرض کردم:شما طبیب ها کم کم دارید معجزه می کنید؛آبله را ریشه کن کردید،فلج اطفال را خانه نشین ساختید،سیاه زخم را به روز سیاه نشاندید،مالاریا که دنیای را به لرزه افکنده بود از بیم کپسول کنین شما صاف شده،قلب ها پیوند خورده ومشابه سازی کار خلقت را زیر سوال گرفته است.
استاد باستانی پاریزی در ادامه می نویسند:من داشتم به سخن گفتنم ادامه می دادم که دوستی حرفم را قطع کرد و گفت:این قدر لی لی به لالای دکترها مگذار.اینها هنوز از درمان یک سرماخوردگی ساده عاجز هستند و تو برای آنها معجزه می سازی؟
من برای آنکه مجلس را به شوخی بکشانم،شعر نظامی را خواندم:
چو به گشتی،طبیب از خود میازار
چراغ از بهر تاریکی نگهدار

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

مجلس ما اگر اندیشهء ملت می کرد

بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم، قوای اشغالگر انگلیس و امریکا حاضر شدند که قوای خود را خارج نمایند ولی نیروهای ارتش سرخ به سمت آذربایجان رفته و با کمک نیروهای مزدور توده ای ،ادارات دولتی را اشغال نموده و تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان را اعلام می نمایند.
رهی معیری در همان زمان که نیروها حاضر به ترک ایران نمی شوند می سراید:

از چه این جمع که مهمان شده در خانهء ما
بر ندارند دل از خانهء ویرانهء ما

بادهء خوشدلی از ساغر ما می نوشند
گر چه جز خون جگر نیست به پیمانهء ما

خم تهی جام تهی کاسه تهی کوزه تهی
یا رب این جمع چه خواهند ز میخانهء ما

این حریفان که هواخواه ضعیفند زمهر
بر نگیرند چرا بار خود از شانهء ما

هستی ماست یکی دانه به صحرای وجود
خرمنی را چه تفاوت بود از دانهء ما

نیست جرم از طرف غیر در این ملک که هست
گنه از مجلس و از لیدر دیوانهء ما

مجلس ما اگر اندیشهء ملت می کرد
سیل غم راه نمی جست به کاشانهء ما

تا در این خانه ز بیگانه نشان خواهد بود
زلف معشوقه بدست دگران خواهد بود

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

مسلک بی طرفی در خور ایرانی نیست

در جنگ جهانی اول ، مستوفی الممالک که مشهور به پیروی از سیاست بی طرفی بودبه نخست وزیری منصوب شد و اعلام بی طرفی کرد تا خاک کشورمان از منازعات بین المللی در امان بماند.
در مجلس دموکراتها عقیده داشتند ایران همانند عثمانی به طرفداری از دول مرکزی و آلمان وارد جنگ شوند. اما اعتدالیون اظهار می داشتند چون خاک ایران تحت اشغال قوای روس و انگلیس است بی طرفی به مصلحت نزدیکتر است .وحید دستگردی عالم و شاعر بزرگ قرن معاصر در این زمینه شعر زیر را سرود:
مسلک بی طرفی در خور ایرانی نیست / راه این بی طرفی جز سوی ویرانی نیست
بندهء دیو شدن،رسم سلیمانی نیست / مگر ایرانی،از دوده ساسانی نیست
کز فداکاری در راه وطن دارد ننگ؟
افق کشور اسلام ز خون رنگین است / قلب پیغمبر از این بی طرفی خونین است
شیخ ما را که تقاعد ز جهان،آیین است / قطر دستار و شکم،طول محاسن،دین است
دین اسلام مبراست از این حیله و رنگ
این همان ملک که بگرفت ز فغفور خراج / بر سر تاجوران،هشت به روم و چین تاج
از چه ایدون شده بر تیر مذلت،آماج؟ / می ستانند از او روس و بریتانی باج
گله برگشت و پس افتاد بز پیش آهنگ
اولین قیصر دانشور،کلیوم دوم / زهرهء چرخ سوم،مهر سپهر چارم
اختر چرخ فروز فلک پرانجم / آن که بر چرخ فرستد اگر اولتیماتوم
هفت اختر بسپارند بدو هفت اورنگ
.....
شهروند امروز/20 مرداد 1387/ص123

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

روان دلیران ما شاد باد

شهید مجیدی در آخرین جلسه درسش در دبیرستان سید فاطمی گفت:
"جنگ که تمام می شود،بازمانده های جنگ باتمام توان تلاش می کنند که نام ویاد شهدا را زنده نگهدارند و شعار های شهدا که عموما" در راستی،درستی ،وطن و دین خلاصه می شوند را تا مدتی زنده نگهدارند اما دوباره حب ریاست و مقام به سراغ آدمها می آید و شعارهای پاک شهدا دستاویز قدرتمندان وسیاستمداران جدید قرار می گیرد."
جنگ جهانی دوم که به پایان رسید ،رهی معیری شعر زیر را به شهدای جنگ (مجله تهران مصور شماره 195 اسفند 1325) تقدیم می کند:
روان دلیران ما شاد باد / که در راه میهن فدا گشته اند
به جانبازی و رادی و مردمی / نگهبان ایران ما گشته اند
به خاک اندرون خفته بالایشان / که آماج تیر بلا گشته اند
جدا نیستند از دل و جان ما / گر از ما بصورت جدا گشته اند
(وطن عرصهء خیل دشمن مباد / چو ایران نباشد تن من مباد)
سیاه اندرونی که شد یار خصم / به خاک سیه خفته بادا تنش
هر آن کو وطن را بدشمن سپرد / وطن خواه مردم بود دشمنش
به بیگانگان آنکه گردن نهاد / بود خون این جمع بر گردنش
چو از خرمن آتش غیر شد دانه خوار / بسوزان به آتش همه خرمنش
فرومایگانی که آلوده اند / سران دغل پیشهء توده اند

از آن مجاهده بالید،جو،چو خرمن ماه

وقتی استاد باستانی پاریزی مقاله "ته دیگ پلو،ریگ توی جو،ریگ ته جو" را به استاد محیط طباطبایی تقدیم و هدیه کردند،در بارهء آن مرحوم می نویسند:
او هرگز در برابر خواهشها تسلیم نشد و به همین سبب از کرسی استادی دانشگاه چشم پوشید. شاید قصیده گندمیهء جوهری وصف او باشد:
به نزد همت والای خویش،یکسان دید
اگر ز سنبله جو،یا زکهکشان،گندم
از آن مجاهده بالید،جو،چو خرمن ماه
وزین مقدمه کاهید،چون کتان گندم
شها،ملک خدما،جوهری ز مزرع دهر
نیافته است به مقدار نیم نان گندم

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

از هر کجا که زاده ای ایران پرست باش

شکست فرقه دموکرات آذربایجان ،منجر به پیوستن دوباره خطه سر سبز شمال غربی کشورمان به ایران شد. شاعران و نویسندگان زیادی در خصوص این پیروزی مطلب سروده یا نوشتند.
رهی معیری در سال 1325 در مجلهء تهران مصور (با نام مستعار شاه پریون) در خصوص اتحاد اقوام محتلف ایرانی شعر زیر را سرود:
دست ار دهد به پای گل و لاله مست باش
جامی بنوش و بی خبر از هر چه هست باش

بر فرق دوستان دو رو پشت پای زن
در جنگ دشمنان وطن چیره دست باش

فتح و شکست لازمهء زندگی بود
ای مرد زندگی پی فتح و شکست باش

بی بند وبست می نرسد کس بجاه و مال
خواهی مقام و رتبه پی بند و بست باش

ترکی و فارسی نکند فرق پیش ما
از هر کجا که زاده ای ایران پرست باش

بسیار ابله،که عاقلش تسلیم است

چند سال پیش بود که با معلمی خداحافظی کردم و از دست شیطنت بچه ها خلاصی یافتم ولی انگار خدا می خواست با شیاطین بزرگتر سر و کار داشته باشم.
از همان روزهای اول از غرور و منیت برخی از رئیسان خسته شدم اما سعی کردم با ریاضت و مبارزه با نفس اماره خضوع و فروتنی زیادی را در خودم ایجاد کنم.
دیروز که نامه ام را رئیس پاره کرد با او کمی کلنجار رفتم و به همکار کنار دستی ام گفتم:با این جماعت مگر راهی غیر از سازش و یاد دادن اخلاق وجود دارد؟ و سپس شعر زیر را برایش خواندم:
بسیار ابله،که عاقلش تسلیم است
کز بی خردی او دلش در بیم است
در کوچه تنگی که خری می گذرد
ره دادن او، نه از سر تعظیم است

غم نیست از دم زردی پاییز

پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری محمد رضا شجریان ،اعلام کرد که در سال جاری هیچ برنامه در ایران نخواهد داشت.دفتر موسیقی وزارت ارشاد در جوابیه ای نوشت که این دفتر هیچ مجوزی برای اجرای کنسرت توسط شجریان و گروهش صادر نکرده است.
شجریان در اقدام بعدی اعلام کرد که سازمان صدا وسیما اجازه پخش آثار او را ندارد .و در مصاحبهء بعدی خود گفت:در شرایطی که مردم در بهت و حیرت هستند و به گفته آقای احمدی نژاد ،خس و خاشاک به حرکت درآمده اند،صدای من در صدا و سیما جایی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.
خبرگزاری انصار نیوز و روزنامه کیهان پاسخ هایی به مواضع استاد موسیقی سنتی دادند.و طرفداران او نیز واکنش هایی نشان دادند.
بیوک ملکی شعر زیر را در چهارم مرداد 1388 به او تقدیم نموده است:
رنگ صدایت،آشنا!
سبز است.
مثل دعای ربنا،سبز است.
**
غم نیست از دم زردی پاییز
وقتی که آواز شما سبز است
بیداد را تحریر کن،تحریر
"شور"آفرین تا نغمه ها سبز است
**
از یاوه ها چیزی نمی ماند
باغ و وطن،با این صدا سبز است

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

در زمان استبداد استالین ، مقرر شد در تاجیکستان کسی نه مطلبی به زبان فارسی بخواند و نه مطلبی بنویسد. فقط به زبان روسی بخوانند و به خط سیبریلیک بنویسند.
استالین در سال 1332 ش از دنیا رفت ،مدتی بعد خروشجف فرمان عفو عمومی و آزادی تیعیدیان و زندانیان را صادر کرد و خانواده های کشته شدگان و قربانیان نیز اعاده حیثیت شوند.
یکی از اهالی تاجیکستان وقتی از تبعید بلند مدت خود از سیبری بسلامت برگشت، خبرنگار از او پرسید:چگونه این همه وقت طاقت آوردی؟و توانستی زنده بمانی؟
مرد که غبار پیری جوانیش را گرفته بود با طمانینه به شعر حافظ شیرازی اشاره کرد و گفت من هر شب شعر زیر را با خود زمزمه می کردم تا بتوانم شبهای طولانی را به امید فرداها ی بهتر سپری کنم:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل ارسیل فنا بنیاد هستی برکند
دائما" یک سان نماند حال دوران غم مخور

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

موج سبز از سینه سنگ آورد

در روز بیستم مهر ماه 1388 تعدادی از فعالان جنبش اصلاحات بهمراه سید محمود دعایی، دوست دیرین دوران طلبگی خاتمی ،یک روز جلوتر به دیدار او آمدند تا سالروز تولد سر سلسله جنبان اصلاحات را تبریک بگویند. بر روی کیک تولد سید این جملات نوشته شده بود:
عزیز اهل فکر و فرهنگ و فضیلت،جناب حجه الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی زادروز خجسته مهر و مهربانی را که فروغ گرمابخش روشنگرش از لبخند شکفته در چشم های نجیبت می تراود،تبریک می گوییم.خدا را می خوانیم و می خواهیم تا طعم تلخ صبر و صداقت را در کام اخلاق و نیک اندیشی و جوانمردی ات شیرین کند و خاتم انگشتری زیبا و زینت افزای میهن را با نقش نام محمدی ات در افاق محبت و معنویت درخشنده تر سازد.
شصت و ششمین سالروز تولد استاد مهر مبارک باد.
در پایان مطلب فوق چند بیت شعر نیز نوشته شده بود:
ای دل دریایی ات امیدوار
آسمان شو ابر شو باران ببار
آب باران باغ صد رنگ آورد
موج سبز از سینه سنگ آورد.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

و الخلف بینهما قلیل امره

استاد مهدی محقق در مقاله علل پیشرفت علوم در جهان اسلام در روزنامه اطلاعات هیجدهم مهر 88 می نویسند:
دانشمندان واقعی و دلسوز سعی می کردند که بر اختلاف ها دامن نزنند و تا آنجا که ممکن است،میان آرای متضاد و متخالف،تلفیق و پیوستگی را برقرار نمایند؛ مثلا" سبکی مولف کتاب طبقات الشافعیه در قصیده نونیه خود اختلاف میان مکتب اشعریه و مکتب ماتریدیه را بسیار ناچیز می داند و اعتقاد دارد که نباید یک طرف،طرف دیگر را تکفیر کند و به بدعت متهم سازد:
و الخلف بینهما قلیل امره
سهل بلا بدع و لا کفران

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

علمی نه پاک شد،نه مصفا شد

نجاشی از قول ابوالحسن سوسنگردی نقل می کند:من پس از زیارت حضرت رضا(ع) در طوس نزد ابوالقاسم بلخی به بلخ رفتم و کتاب "الانصاف فی الا مامه" ابن قبه را به او نشان دادم. او کتابی به نام "المسترشد فی الا مامه" در رد آن نوشت،سپس آن را به ری نزد ابن قبه آوردم.او کتابی به نام"المستبث فی الا مامه" در رد المسترشد نگاشت. المستبث را نزد ابوالقاسم آوردم. او ردی بر آن به نام"نقض المستبث" تحریر کرد،وقتی کتاب اخیر را به ری آوردم،ابن قبه از دنیا رفته بود.
استاد دکتر مهدی محقق پس از بیان مطلب فوق می نویسند:
دانشمندان اسلامی نه تنها گفتار مخالفان را تحمل می کردند،بلکه معتقد بودند که اندیشه ها و عقائد علمی تا وقتی که در معرض نقد و محک ایراد مخالفان قرار نگیرد،جلا و صفا نمی یابد. و ناصر خسرو چه زیبا سروده است:
با خصم گوی علم که بی خصمی
علمی نه پاک شد،نه مصفا شد
زیرا که سرخ روی برون آمد
هر کو به سوی قاضی تنها شد

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

نالهء سایه ای که مانده به سنگ

وقتی بمب اتمی در ژاپن منفجر شد،بر روی پلکان منزل یک ژاپنی اثر پا مشاهده شد.این لکه بصورت جاودانه در ذهن تاریخ تثبیت شده است.صاحب پا خودش محو یا بخار شده است! ولی اثر پا بصورت جاودانه بر سنگ پلکان منزلش نقش بسته است.
ژاله اصفهانی که بیش از سی سال پس از جنگ جهانی دوم به روسیه مهاجرت کرد و بعد از انقلاب به ایران بازگشت اما جو ترس و اظطراب او را راهی انگلستان کرد. ژاله شعری از زبان کودکان دارد که مطلب فوق را مجسم می کند:
ما که مثل پرندگان هستیم
بی گناهیم و بی زبان هستیم
تو بگو از زبان ما شاعر،نالهء سایه ای که مانده به سنگ
نعرهء کشته ها ز قعر زمین،بانگ ناقوس معبد ارواح
یاد شومی است از جنایت جنگ...

هر چه کمتر شود فروغ حیات

سرانجام محمد حسن رهی معیری(1288 _1347) برای نخستین بار آثارش را در سال 1343 منتشر کرد. آن مجموعه با 101 غزل،9 منظومه مثنوی،25 قطعه و 37 رباعی توسط انتشارات امیر کبیر چاپ شد. نام دیوان شعرش را "سایهء عمر" نامید که بر گرفته از قطعی است که در آخرین سالهای زندگی اش سروده است:
هر چه کمتر شود فروغ حیات
رنج را جانگدا زتر بینی
سوی مغرب چو روکندخورشید
سایه ها را درازتر بینی

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

عمر اگر خوش گذرد،زندگی نوح کم است

در سلسله بزرگ عباسی با سی و پنج خلیفه و ششصد سال حکومت،حد متوسط عمر اکثر خلفا بسیار کم است،مثلا" هادی 21 سال،معتز 22 سال ،امین 27 سال،سفاح 33 سال ،راضی 32 سال،واثق 36 سال،متوکل 39 سال، مستظهر 41 سال ،راشد 43 سال ،معتصم 45 سال ،مستعصم 46 سال ،مستنصر51 سال ،قاهر 53 سال،معتمد 55 سال،مستنجد 56 سال و مستعین 57 سال زندگی کرده اند.شصت و هفتاد ساله های خلفای عباسی نیز حدود پنج نفر هستند .
و شاعر چه خوب می گوید:
عمر اگر خوش گذرد،زندگی نوح کم است
ور بسختی گذرد یک نفسش بسیار است

عروس ملک کسی در کنار گیرد تنگ

در تاریخ دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران،پنج پادشاه نزدیک به دویست و پنجاه سال سلطنت کردند:
1-انوشیروان که بخاطر زنجیر عدلش 48 سال سلطنت کرد.
2-خلیفه الناصر لدین الله ،بخاطر بستن نظامیه بغداد،54 سال بر کل ممالک اسلامی ( و از جمله ایران)حکومت کرد.
3-شاه طهماسب صفوی بخاطر خشونت قزلباشان و تعصب مذهبی 54 سال حکم راند.
4-شاه عباس صفوی به علت توسعهء تجارت ابریشم با اروپا 45 سال حکومت کرد.
5-ناصر الدین شاه قاجار بخاطر بستن دارالفنون، درست پنجاه سال سلطنت کرد.
استاد باستانی پاریزی با بیان مطلب بالا می نویسند:
شاید سلطنت های طولانی مفسر این بیت ظهیر فاریابی باشد؛
عروس ملک کسی در کنار گیرد تنگ
که بوسه بر لب شمشیر آبدار دهد

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

تو را نشاید،نه به اندک نان جویی فروختن

امروز و قتی از میدان هادی ساعی عبور می کردم،یکی از تاکسی ها شروع به بوق زدن ممتد کرد. ناگهان یکی از دوستان سابق را دیدم و پس از روبوسی و سلام و علیکی، رفت و از داشبورد ماشینش چند اعلامیه برایم آورد.
پس از خدا حافظی از همکلاسی سی سال قبل ، به پارک شهرداری رفتم و کمی به گذشته ها برگشتم .دیدم چقدر عوض شده ام، این چند سال که سیاست را بخاطر ترس از عواقب آن کنار گذاشته ام، چقدر زود پیر شده ام.
انگار همین دیروز بود که در کلاس درس استاد خلیفه شوشتری شرکت می کردم، و کلاس مباحثه را نیز استاد حسینی که تازه فارغ التحصیل شده بود اداره می کرد. بچه ها پچ پچ می کردند و از استاد تازه ایراد می گرفتند ولی من از وکیل چند سال بعدو وزیر فرهنگ بیست سال بعد دفاع می کردم.آری آنروز ها چه سخت و چه زیبا گذشتند،برخی از دوستان دیروز، امروز وکیل مجلس شده اند(کواکبیان،جلالی و...) و برخی در امور سیاست خارجی فرمان می رانند.و حتی یکی از آن بچه ها که افتاده و همیشه سر به زیر بود(عبداله رمضان زاده) بایستی در زندان اوین روزگار بگذراند و آب خنک نوش جان کند! و دریغ از یک همنوایی و مساعدت دوستانی که در راس قدرت روزگار را سپری می کنند. و من که از جار و جنجال دنیا خسته شده ام در زیر زمین نمور اداره به شعرخانم پوپک نیک طلب فکر می کنم:
چه دنیا آسمانی است مرا
بی حد وحصر
فزون شده در خویش
برون شده از دیگر
تملق تو را
در بام آفتاب
نخواهد یافت
وکوچکی خویش را
در تو
نخواهد جست
تو را نشاید
نه به اندک نان جویی فروختن
تو را نشاید
نه به اندک جرعه ای تشنگی
اندوختن
بادیه ی من
از آهن تفت دیده ی تایباد است
که در عبور زمان
نه زنگاری به آیینه ی آن آویخته
ونه زنگی برآن
نقش آمیخته
شاید هم مسی است
که نه عیاری دارد
در این دیار

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

ای دوست وقت خفتن و خاموشی ات نبود

پرویز مشکاتیان از قبیله روشنفکرانی بود که هم نوا با مردمش زندگی کرد. او آثار جاودانی را به فرهنگ ایرانی تقدیم کرد؛رزم مشترک،ایرانی،مرا عاشق چنان باید،آستان جانان،مرکب خوانی نوا و ....
استاد شفیعی کدکنی که چندی قبل به امریکا سفر کردند ،سوگسرودی را از پرینستون برای تعزیت استاد مشکاتیان فرستاده اند:
ای دوست وقت خفتن و خاموشی ات نبود
وز این دیار دور فراموشی ات نبود
تو روشنا سرود وطن بودی و چو آب
با خاک تیره روز هماغوشی ات نبود
میخانه ها ز نعره تو مست می شدند
رندی حریف مستی و می نوشی ات نبود
دود چراغ موشی دزدان ترا چنین
مدهوش کرد و موسم خاموشی ات نبود
سهراب اظطراب وطن بودی و کسی
زینان به فقر داروی بیهوشی ات نبود
در پرده ماند نغمه آزادی وطن
کاندیشه جز به رفتن و چاوشی ات نبود
در چنگ تو سرود رهایی نهفته ماند
زین نغمه هیچ گاه فراموشی ات نبود
ای سوگوار صبح نشابور سرمه گون
عصری چنین سزای سیه پوشی ات نبود

آنانکه محیط فضل و آداب شدند

در مراسم ختم مرحوم پرویز مشکاتیان که در مسجد جامع شهرک غرب در هشتم مهر 88 برگزار شد. استاد محمد رضا شجریان سخنانش را با رباعی عمر خیام شروع کرد:
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
و سپس با اشاره به نوه های خود گفتند:پرویز خانه گرم خود را با دو دسته گل نازنین گذاشت و همجوار عطار و خیام شد و اینک داغش ما را کلافه می کند. و بعد شعر زیر را با غم و اندوه فراوان خواندند:
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست
بیدادگری شیوه دیرینه توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه توست