۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

آسمان را حق بود،گر خون ببارد بر زمین

انگار همین روزها بود که هر شب شنبه پای درس استاد حاج آقا محمد(ره) حاضر می شدیم و ازاو درباره تشیع و یاران خاص امام علی(ع) که شامل ابوذر،مقداد و عمار یاسر می شدند،برایمان صحبت می کرد و از کتاب های مختلف داستان های شیرین و حکیمانه تعریف می کرد،اگر چه برخی مطالبشان با خرافه همراه بود ولی در آن سنین کودکی خاطرات جذابی برایمان باقی گذاشته است.مثلا" یکبار از کتاب قصص العماء تازیانه خوردن شیخ اجل را تعریف کرد که بعدها به کذب بودنش پی بردیم:
"پس از پیروزی هولاکو خان بر بغداد، خواجه طوسی که صدارت پادشاه مغول را بعهده گرفته بود به شیراز می رود.سعدی به ملاقات خواجه طوسی می رودو چون ایشان در طبقه دوم ساکن شده بود،سعدی از پله های خانه که بالا می رفت"یا علی" می گفت تا حاکم جدید بشنود.پس از مصافحه خواجه طوسی به سعدی می گوید:شیخ سعدی تو هستی؟و سپس از مذهبش سوال می کند.سعدی در جواب می گوید:شیعه ام!خواجه می گوید:اگر شیعه هستی،چرا خلفای عباسی را مدح کرده ای؟سعدی می گوید:بخاطر تقیه!خواجه در پاسخ می گوید:پس از کشته شدن آخرین خلیفه-مستعصم بالله-از که تقیه کردی و در عزایش مرثیه سرودی که؛
آسمان را حق بود،گر خون ببارد بر زمین /در عزای ملک مستصم امیرالمومنین
ای محمد در قیامت گر بر آری سر زخاک / سر بر آر و این قیامت در میان خلق بین
آنگاه خواجه طوس بخاطر این دروغگویی دستور داد تا او را فلک کنند.و پیر مرد که توان تازیانه را نداشت چند روز بعد فوت کرد."

هیچ نظری موجود نیست: