۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

شب عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد

فتحعلی شاه قاجار فرزندان زیادی داشت، بهمین سبب آنها خوب تربیت نشدند و حتی برخی از آنها از محله های فساد سر درآوردند.از جمله اورنگ زیب میرزا فرزند پنجاه وهفتم شاه بود.
اورنگ در کوچه و بازار بدنبال زنان می ا فتاد وبا آنان شوخی و حرکات غیر اخلاقی انجام می داد.او شعر هم می سرود و "باسم" تخلص می کرد.
در یکی از شبهای سرد زمستان که شاهزاده به امامزاده یحیی رفته بود با یکی از زنان رند بنای شوخی را گذاشت و زن پس از مدتی از او درخواست لبو کرد.و چون در جیبها یش پولی نیافت رو به نوکرش حسین روباه که از سر دسته های الواط تهران بود کرد وگفت : حسین پولی داری؟
حسین گفت :ندارم. شا هزاده فی البداهه این شعر را سرود :
شب عید است ویار از من چغندر پخته می خوا هد
گما نش می رسد من گنج قارون زیرسر دارم

هیچ نظری موجود نیست: