۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

خوشتر است از گل خورشید به دستار زدن



آقای محمود دقاقی کتابدار دانشگاه کرمان نقل می کند:زمانی یک جوان زندانی علاوه بر مسواک ، لباس و کتابهایی که خواسته بود،کتاب پیغمبر دزدان را نیز خواسته بود.نگهبان زندان وقتی کتاب را دیده بود یک استغفرالله غلیظ گفته بود و شب آنرا نزد خود نگهداشته و مطالعه می کند و فردا صبح آنرا به زندانی تحویل داده بود و گفته بود؛بیا کتابت را بگیر،این هم حتما" یکی از آن 124 هزار تاست!
استاد باستانی پاریزی می گویند:اگر جایزه نوبل هم به من می دادند آنقدر برای من موثر نبود که بدانم در گوشهء تنهایی و نومیدی،کتاب من،خواب به چشمان کسی آورده است.
خوشتر است از گل خورشید به دستار زدن
نو گلی   بر   قفس    مرغ    گرفتار    زدن
.....
باستانی پاریزی/خود مشت مالی/ص 300  

هیچ نظری موجود نیست: