۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

چتر سعادت زدند بهر حسین و حسن




امام فخر رازی قصیده ای بنام بال مرصع با مطلع زیر گفته است:
بال مرصع بسوخت،مرغ ملمع بدن /اشک زلیخا بریخت،یوسف گل پیرهن
مولانا هلالی که به درد چشم مبتلا شده بود قصیده ای جهت شفای چشمانش در پاسخ به قصیده فخر رازی سرود، که مرصعیه معروف است:
تخت مرصع گرفت شاه ملمع بدن /جیب مرقع درید شاهد گل پیرهن
ساغر سیمین شکست ساقی زرین قدح / پیکر پروانه سوخت شمع زمرد لگن
آتش موسی نمود از کمر کوهسار / دامن گردون گرفت آه دل کوهکن
شمع فلک را نشاند شعشعه آفتاب / شعله در انجم فکند مشعلهء انجمن
از خم طاق فلک شمع جهان تاب او / تیغ زبان تیز کرد گرم شد اندر سخن
گفت فلک نیست این بلکه در ایوان عرش / چتر سعادت زدند بهر حسین و حسن....
هر دو شه یک بساط،هر دو مه یک فلک / هر دو در یک صدف،هر دو گل یک چمن
شیفتهء باغ آن،غنچه خضرا لباس /سوختهء داغ این،لالهء خونین کفن
ای دو شفای قلوب،ای دو علاج صدور/ عرضه کنم بر شما درد دل خویشتن
رفته فروغ بصر،برده چراغ نظر / کرده دلم را حزین گوشهء بیت الحزن
چشم چراغ منید گر نظری افکنید / باز شود این چراغ در نظرم شعله زن
سرفکنم خامه را در شکنم نامه را / ختم کنم بر دعا،مهر نهم بر دهن
جان شما غرق نور،نور شما در حضور / تافته از ابر فیض سایه به خار و سمن
......
باستانی پاریزی / بازیگران کاخ سبز/ص120

هیچ نظری موجود نیست: