۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

الا ای امید خراسان درود

استاد مشفق کاشانی نقل می کنند:در زمستان 1349،شاعر و نویسندهء بزرگ معاصر آقای عزت الله فولادوند قطعه شعری را به ایشان می دهند تا به حضور اخوان ثالث تقدیم کنند ولی ایشان فراموش می کنند تا آنکه پس از حدود نوزده سال بعد در سال 1368 در کتاب خلوت انس به چاپ می رسانند:
الا ای امید خراسان درود /الا یا مهین شاعر نامدار
ردا،بخردا،پرهنر شاعرا /سخندان شوریدهء روزگار
تویی دودمان سخن را پسر / رسد گر به فردوسی او را تبار
به تو نازد امروز شعر دری / کش افزون شد از تو همه اعتبار
شنیدم من از ارغنون تو دوش / بسی ایزدی نغمهء شاهوار
هماوای چنگ خوش رودکی / همانندهء شعر نغز بهار
چو بر خوانم از این اوستای تو ؟/چنان زار گریم که ابر بهار
بر افروزد اندر دلم آتشی / فروزان چو آتشگهء نوبهار
اوستای تو نامهء زردهشت / نبشته بر او گفت پروردگار
*****
.....
بدین قحط سال وفا و صفا / بر این تفته صحرا،بر این شوره زار
بدین شام تاریک اهریمنی / بر این دوزخی دشت بی رهگذار
که نفرین فرو بارد از آسمان / که لعنت به گوش آید از هر کنار
که غمازی گل کند روز و شب / نسیم بهاری به هر رهگذار
که ریزد ز دریا،ز توفان،زابر / که روید ز گلشن،ز گلبن،زخار
فسون و تباهی،فریب و دروغ / براین بوم و بر دم به دم بی شمار
****
بیا همنوای دل من بیا / بگرییم با هم دمی زار زار
الا یا به یمگان ری پای بند / به کردار آن بخرد هوشیار
توآنی که در پای خوکان هگرز؟ / نریزی مر این گوهر شاهوار
تو آن شبچراغی ز گردون دون / همان ابله بیهش نابکار

هیچ نظری موجود نیست: