۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

باد بهار و باور آزادی

استاد جلال رفیع نقل می کنند:
"وقتی در سال 1354 در سلول انفرادی زندان کمیتهء مشترک ضد خرابکاری بودم،شعر زیر را سرودم که بعد ها در نشریهء رعد متعلق به دانشجویان حقوق دانشگاه تهران با عنوان چهار دیواری غیر اختیاری چاپ شد. "

شب در نقاب خواب گذشتم
آهسته از برابر داروغه های مست
تندیس های هرزه ندیدند:
قلب قفس شکست
مرغی پرید و رفت....
بر قلهء حکومت هفت آسمان نشست
زین تنگنای خاک
بالاله های سرخ تر از خون عاشقان
پرواز کرد و بر دل رنگین کمان نشست
انگار پرده ها همه ظلمت بود
انگار لحظه ها همه وحشت بود
اما....
از پشت پرده-پردهء تاریک لحظه ها
در پیچ و تاب بال و پرم پیچید،
باد بهار و باور آزادی
موج رهایی آور آزادی
پرواز،باز هم پرواز
پرواز،باز هم پرواز
پرواز،پرواز،پرواز....
....افسوس!
افتاد چون نقاب
باز آمدم زخواب
-زین خواب یا مکاشفه یا معراج
معراج دار با بدن حلاج!
باز امدم ز خواب
بر چار سوی خویش نظر کردم:
دیوار،باز هم دیوار
دیوار،باز هم دیوار
دیوار،دیو...ار،دیو...ار!

هیچ نظری موجود نیست: