۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

گل مریم از خاک من سر زند

دکتر قاسم غنی در یادداشت های خود می نویسد:
"مریم –دختر فرمانفرما_پس از جدایی از شوهرش،رفت وآمد هایش با بیوک را بیشتر کرد.و بیوک که تک و تنهاست و مادری دارد که در آنوقت زن قزل ایاغ نامی بود.غالبا" در خانه شوهر خود بود،یا بر فرض نزد پسر می آمد با پسر محرم بود.مریم غالبا" به خانهء او می رفت.بیوک به منزل مریم می رفت. مریم قول می دهد که زن او شود،و به قول خودش به مذهب و سنت عشق_ که پابند به صیغهء شرعی و اجرای تشریفاتی معمول نیست_زن وشوهر می شوند."
اما مریم فیروز بیوک(رهی معیری)را رها می کند و با هم حزبی اش ،دکتر نورالدین کیانوری ازدواج می کند و با او به مسکو می رود.
دکتر ابراهیم باستانی پاریزی ،در کتاب فرمانفرمای عالم شعری را که رهی در سوز و گداز مریم سروده است را می نویسند:
عروس چمن مریم تابناک / گرو برده از نو عروسان خاک
به رخ نور محض و به تن سیم ناب / به پاکی چو اشک و به صافی چو آب
به روشندلی قطرهء شبنم است / با پاکیزگی دامن مریم است
چنان نازک اندام و سیمینه تن / که سیمین تن نازک اندام من
سخنها کند با من از روی دوست / وزو بشنوم هر نفس بوی دوست
دواند مرا ریشه در قلب ریش / دهم آبش از قطرهء اشک خویش
قضا چون زند جام عمرم به سنگ / به داغم شود دیده ها لاله رنگ
چو در خاک تیره شود منزلم / بود داغ آن سیم تن بر دلم
بهاران چو گل بر چمن در زند / گل مریم از خاک من سر زند

هیچ نظری موجود نیست: