۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

حال در دل دارم از آن روزگاران یادگاری

آن روز  دوستی از تشییع پیکر زنده یاد امین پور برایم گفت.او از درخواست دکتر راکعی که جنازه قیصر در کنار دوست دیرینش سید حسن حسینی دفن شود و التماس های همسر قیصر  از پدر آن مرحوم که قیصر در تهران بماند، برایم تعریف می کرد.ولی پدرش حاضر نشد که جنازه پسر در بهشت زهرا آرام بگیرد و با قوت و قدرت می خواست  فرزندش را به زادگاهش "گتوند"ببرد.
دیروز که روزنامه همشهری را آقای فشکی برایم آورد،عکس معلم،دوست و حبیبم چنان مبهوت و دلمرد ه ام کرد که لحظاتی از این دنیا به عالم دیگر سفر کردم.حاج احمد حجاریان با همان لبخند همیشگی اش  از میان اعلامیه ترحیمش لبخند می زد و درس اخلاق و   معرفت می داد.
سال 1362 بود که وارد شهیدستان فاطمی شدم. شناخت آثار شهید مطهری را آنچنان برایمان معرفی می کرد که نسل بچه های جنگ و خمینی را مدیون خود کرد.یادم می آید در سال 64 که برای رفتن به جبهه اعزام می شدیم در ابتدای امر حدود نصف مدرسه آماده رفتن شدیم.در حسینیه حاج همت که حاج احمد را دیدم،مثل همیشه بطرف آمد و همدیگر را در آغوش کشیدیم و ....
با خاطرات خوش آن سالها زندگی را می گذراندم که سال گذشته یکی از معلمین مجتمع آموزشی سلام گفت،فلانی مدیرمان است و....دلم سخت گرفت و دیروز که دوباره دیدم روزنامه نوشته بود مراسم تشییع پیکر آن استاد فقید از کوچه شهید عباس ابطحی( رحمت الله علیه) انجام و مراسم شب سوم هم در شهرک غرب برگزار می شود.می خواستم  همانند پدر قیصز شعر انفلاب بگویم که حاج احمد متعلق به کوچه،پس کوچه های نازی آباد و شهیدستان نازی آباد است.
اورا در کنار شهید مجیدی،سلامی ،یعقوبی و هزاران شهیدی که او تربیت کرد دفن کنید و نگذاید که از ما و خاطراتمان جدا شود.و به قول علیرضا آریان:
حال در دل دارم از آن روزگاران یادگاری
هم چو رویا محو و مبهم جلوه ء ناپایداری
....
سبزه ها در سبزه ها چون آرزوها رفته درهم
می دوید از هر طرف چون اشک شاید جویباری
باغ بود و سبزه بود ولاله بود و مرغ گویا
رقص می کردند گل ها با سرود آبشاری
...
یاد باد آن بزمگاه بی نظیر عشق و عفت

دارم از آن جلوه ها در خاطرم نقشی،نگاری

هیچ نظری موجود نیست: