۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

سعی کردیم به ویرانی کشور من و تو

ملک الشعرای بهار در سال 1290 در باره ارتباطش با اعضاء حزب دمکرات می نویسد:
"... زندگی سیاسی ما هم به اینجا ختم می گردد که هر چه بافته بودیم پنبه شد، خود ما هم از خانه و لانه رانده شدیم!.... از قضا در تهران هم رفقای ما را تبعید کردند! بعد از یکسال از تهران با هزار زحمت به مشهد مراجعه کردم حزب را دیدم در حال خمود، جراید در حال توقیف و رفقا بدون حرارت و امید در پی کسب و کار خود .... یک سال کار کردم، تکفیرم کردند و من بکار خود مشغول، تا جنگ بین الملل افق جهان را با برق ششلول یک نفر صربی قرمز ساخت... "
هیچ دانی که چه کردیم به مادر من وتو
یا چه کردیم به هم، جان برادر من وتو
سعی کردیم به ویرانی کشور من وتو
رو، که اف بر تو و من باشد و تف بر من و تو
هر دومان مایه ننگیم امان از من وتو
من وتو هر دو جفتگیم امان از من تو ....
مستبد گشتم و تو باز مساوات شدی
یا که من صاحب ثروت شده تو لات شدی
اعتدالی شده مخلص، تو دموکرات شدی
الغرض من چو تو لات و تو چون من مات شدی
باز هم بر سر جنگیم، امان از من وتو

هیچ نظری موجود نیست: