۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

که هجران نیست ذر پی،وصل معشوق خیالی را

جبرئیل بن یحیی که از طزف مهدی عباسی به جنگ المقنع ( یکی از فرماندهان سپاه ابومسلم) و فتح قلعه ترشخ رفته بود.مقابل یکی از زنان اهل ده که حکم کدخدایی را داشت، قرار می گیرد.
"...وخاوند دیهه ترشخ،زنی بود،شوی او را شرف نام بود،و او سرهنگ ابو مسلم بود،وابو مسلم،رحمه الله ،او را کشته بود.این زن را به نزدیک جبرئیل آوردند.
جبرئیل آن زن را گفت که: ابو مسلم را بحل کن ...
او گفت:ابو مسلم،پدر مسلمانان را گویند،و او پدر مسلمانان نیست که شوهر مرا کشته است... جیرئیل،فرمود تا آن زن را از میان به دو نیم زدند،و پسر عم او را نیز کشتند...."
استاد باستانی پاریزی پس از بیان مطلب فوق از تاریخ بخارا می نویسند:
شاید رزیلانه تر ازین اقدام یک فرماندهء سپاه فاتح در تاریخ سراغ نداشته باشیم که زنی چنین سالار را بدین گونه،در برابر یک سخن،به دو نیم زده باشد. و هر چه طفره می روم باز از خیال آن شمشیر خون آلود و آن کمر باریک نمی توانم خارج شد:
ز فکر پیچ و تاب آن کمر بیرون نمی آیم
که هجران نیست ذر پی،وصل معشوق خیالی را(صائب)

هیچ نظری موجود نیست: