۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

هر که در عالم نگنجد،آدم است

زمانی آیت الله سلطانی طباطبایی از آیت الله صدر درباره یکی از ابیات مثنوی سوال می کنند.آقای صدر او را به آقای خوانساری ارجاع می دهند.
آقا جون می گفتند :ما سه نفر شدیم و یک ساعت مانده به اذان صبح به منزل آقای خوانساری می رفتیم تا برایمان شرح مثنوی بگویند. یک شب که در درس تفسیر مثنوی بودیم،صدای کسی را شنیدیم که از پله ها بالا می آید، همه صدای یا الله یا الله مرحوم صاحب الداری متولی مدرسه فیضیه را شنیدیم. آقای خوانساری خیلی آهسته عبایشان را روی کتاب کشیدند و بقیه کتاب هایمان را زیر بغل گذاشتیم
و به احترام بلند شدیم و تعارفات اولیه رد و بدل شد. پس از چند لحظه برای آنکه آقای خوانساری در محذور اخلاقی نیافتند به آقا گفتم:اگر اجازه دهید،بقیه بحث تقریرات را انشاء الله را برای جلسه بعد بگذاریم و شما به آقای صاحب ا لدرای برسید که حتما" کار مهمی دارند که این وقت شب آمده اند.آقای صاحب الداری گفتند نه شما بحث تان را ادامه بدهید و من نیز محظوظ خواهم شد.
آقای دکتر صادق طباطبائی در روزنامه اطلاعات(مورخ سیزدهم دی ماه 1388 ،شماره 24654 )ادامه می دهند:
آقا جون گفتند ما دیگر مجال نداریم و بلند شدیم و تا مدتی این درس را تعطیل کردیم. چون طلبه فضولی دیده بود که آن موقع شب یواشکی به منزل آقای خوانساری می رویم و لابد خبری است که چنین موقعی می رویم.
هر که در عالم نگنجد،آدم است
وآنجه در آدم بگنجد عالم است


هیچ نظری موجود نیست: