۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

آتشی ز کاروان جدا مانده

استاد بیژن ترقی در خصوص اولین آهنگی که با مرحوم تجویدی کار کرده اند می نویسند:
سالهای ورودم به رادیو که مقارن با روزهای اولیه ازدواجم بود،روزی استاد علی تجویدی مرا به خانه اش دعوت کردند.پس از مدتی مرا به شنیدن آهنگ جدیدش فرا خواند.من که ملودی ها و آهنگهای اصیل تاثیری بر دل و جانم می گذاشت،از شنیدن فرازهای موثر آن آهنگ مدتی در فکر رفتم و سپس به خود آمدم و ترانه زیر را بر روی کاغذ آوردم:
آتشی ز کاروان جدا مانده / این نشان ز کاروان بجا مانده
یک جهان شراره تنها / مانده در میان صحرا
به درد خود سوزد / به سوز خود سازد
سوزد از جفای دوران / فتنه و بلای طوفان
فنای او خواهد / به سوی او تازد
من هم ای یاران تنها ماندم / آتشی بودم،بر جا ماندم
با این گرمی جان / در ره مانده حیران
این غم خود به کجا ببرم
می سوزم گرچه با بی پروایی / می لرزم بر خود از این تنهایی
آتشین خو،هستی سوزم / شعله جانی بزم افروزم
بی پناهی محفل آرا / بی نصیبی تیره روزم
بخت سبک عنانم اگر همرهی کند
چون گرد ره به بدرقهء کاروان روم
سر می کشم چون شعله که بر خیزم ای دریغ
کو پای قدرتی که پی همرهان روم

هیچ نظری موجود نیست: