۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

هر گه که سمند عزم من پویه کند

وقتی سلطان شاه بن ایل ارسلان بعد از پدر ادعای سلطنت کرد،برادرش تکش قبول نکردوحاضر نشد که سلطنت برادر را بپذیرد.سلطان شاه که ظبع شعر و شاعری داشت
رباعی زیر را برای برادر فرستاد:
هر گه که سمند عزم من پویه کند / دشمن ز نهیب تیغ من مویه کند
این جا به رسول و نامه بر ناید کار / شمشیر دو رویه،کار یک رویه کند
پسر تکش بنام ملکشاه،رباعی زیر را در جواب عمو یش فرستاد:
صد گنج ترا،خنجر بران،ما را / کاشانه ترا،مرکب میدان،ما را
خواهی کمه خصومت از میان برخیزد / خوارزم ترا،ملک خراسان،ما را
سلطان شاه این تقسیم را نپذیرفت و با ارسال رباعی زیر پاسخ برادرزاده اش را داد:
ای جان عم،این غم ره سودا گیرد / این قصه نه در شما نه در ما گیرد
تا قبضه شمشیر که پالاید خون؟ / تا آتش اقبال که بالا گیرد؟
سرانجام جنگ میان دو برادر درگرفت و تکش به کمک پادشاه قراختای به تخت
سلطنت نشست. ودر روز تاجگذاری رشید وطواط شعر زیر را سرود:
جدت ورق زمانه از ظلم بشست / عدل پدرت شکستها کرد درست
ای برتو قبای سلطنت آمده چست / هان تا چه کنی که نوبت دولت تست؟

هیچ نظری موجود نیست: