۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

در سالهای 1325-1326 که تازه به تهران آمده بودم.شبی در انجمن ادبی دانشوران به مدیریت مرحوم عادل خلعتبری در سالن بزرگ درالفنون شرکت کردم.
بعد از آنکه برخی از شاعران اشعارشان را خواندند. آقای قاسم قراب نیز بهمراه تار به روی صحنه آمد وشروع به خواندن این ابیات از سعدی نمودند:
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم؟
که به روی دوست ماند چو برافکند نقابی
استاد امین الله رشیدی می گویند:با خواندن اشعار فوق تمام حضار با تعجب وتبسم به هم نگاه می کردند تا آنکه بیت بعدی را خواند:
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
عباس فرات که از شعرای طنز پرداز حاضر در جلسه بود گفت:"مناسب خوانی یعنی همین دیگر"و یکدفعه شلیک خنده همه حاضران مجلس را برهم زد.

هیچ نظری موجود نیست: