۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

ای باغ خنده کن که دل باغبان گرفت

وقتی در زمستان سال 1384 ،برخی از متعصبین بمبی را در حرمین عسکریین
(ع)منفجر نمودند. استاد جلال رفیع شعر زیر را به آستان مقدس ائمه بزرگوار سامرا تقدیم کردند و از خدا شفای پدرشان و کلیه بیماران را خواستار شدند:
شمشیر نهروان روان باز جان گرفت / گلدسته های شهر دعا را نشان گرفت
در کاسه مطهر سرهای خونچکان / بار دگر وضو به می ارغوان گرفت
قرآن به بام نیزه برآمد مسیح وار / یا بر صلیب نیزه مسیحا مکان گرفت
بر گنبد بهشت ز دوزخ شرر فتاد / ناگه جرقه های جنون در جنان گرفت
فصل بهار اهل حرم شد بهار فصل / ای باغ خنده کن که دل باغبان گرفت
یک اربعین شراب غمم در سبو بریخت / سنگی که دست فاجعه اندر کمان گرفت
در قلب سامرا شرر افکند سامری / رگبار فتنه از کف دشمن امان گرفت
آن گنبدی که تاول داغ شهادت است / با بمب بغض رنگ خضاب خزان گرفت
محراب سر بریدهء ابرو شکافته / از کربلا و کوفه مگر آرمان گرفت
تیغ ستم به خون گلو تیز می شود / این تیغ،از گلوی ستمکش توان گرفت
در گنبدی که بقعهء باغ کرامت است / این بوم شوم باز چسان آشیان گرفت
صیاد عهد ضامن آهو مگر شکست / کاین تیر جای در جگر آهوان گرفت
محراب را به بوسهء خونرنگ سر شکافت / وز فرق عشق و عقل،لب خونچکان گرفت
از عشق پرس،راز دل گنبد حرم / رازی که عقل را گره اندر زبان گرفت
دست ملک،پیالهء سرریز سر به زیر / رو بر زمین زمیکدهء آسمان گرفت
پر کن پیاله را زمی کوثر ضریح / جام خام را خم می در میان گرفت
گنبد فرو نشست و غم دل فرو شکست / گلدسته نیز لحن عزا در اذان گرفت
با ترکش گلوله،گل گنبدش شکفت / آن بقعه یی که رقعه ز فردوسیان گرفت
اینجا گل و گلوله هماغوش می شوند / گل از گلوله بوسه در این بوستان گرفت
گنبد شکافت؟نی،گل گنبد شکفت و گفت:/ دست قضا دوباره گل از گلستان گرفت
این صبح شوم گر نفس از نهروان گرفت / اما به شامگاه ز صفین نشان گرفت
تا گنبد حرم گل سرخ محمدی ست / دیگر چه غم که از سر ما سایبان گرفت
در حیرتم که تیغ عدو جلوه و جلال / از این بلند بام رفیع آستان گرفت

هیچ نظری موجود نیست: