۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

تو تنها قیصری بودی، که در امپراطوری عشق، به نامت سکه زدند.

پس از هجرت ابدی مرحوم سید حسن حسینی ،چشممان به حضور امین پور در محافل ادبی روشن بود.او که جسم بیمارش را به سختی حمل می کرد، ناگهان چقدر زود در آبان ماه 1386 به یاران عاشقش پیوست.
استاد جلال رفیع مرثیه زیر را برای رفتن او سروده اند:
نام تو الهام است
نام تو از همان آغاز
بر قاف قله نشست.
تو تنها قیصری بودی
که در امپراطوری عشق
به نامت سکه زدند.
و جلال الدین رومی
حکم شاعری ات را امضا کرد.
بغض پدر بزرگ
-تاریخ قلب قاب گرفته-
در دل شکست و گفت:
می دانم می دانم
تمام قیصر ها خائن اند
جز قیصر امین!
جز قیصری که به خونخواهی ناموس خاک برخاست
و بر دروازهء غیرت دزفول ایستاد
و لفظ ناخوش چاقوی جنگ را
مانند لفظ ناخوش موشک
تکه تکه کرد
واژه واژه کرد:
-چ مثل چکامه
-آ مثل آینه
-قاف مثل عشق!
-و قلبی که حرف آخر عشق را،
حرف اول خود می دانست.
تو تنها قیصری بودی
که تعظیم به پای بوس نامت نشست
و به آن افتخار کرد.
وگرنه ما پیش از تو
نام نامی هیچ قیصری را
بی آن دو حرف نغز نخستینش،
بالا نمی آوردیم!
و بعد از تو نیز.
یادت هست؟
گفتی:"دل داده ام بر باد،بر هر چه بادا باد،
مجنون تر از لیلی،شیرین تر از فرهاد"؟
اکنون اما،ای شعر شیرین
ای شعر شهید!
تقدیر تلخ زمانه این بود
که کلام ناتمام من
آواز خوان کوچه افسوس،
-افسوس غم تو-باشد.
ای شعر مجنون،
ای شعر حکمت!
افسوس....
تقدیر تلخ زمانه این بود
که کلام ناتمام ما
شرح قیصری
برفسوس الحکم تو باشد!

هیچ نظری موجود نیست: