۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

سعادت به بخشایش داورست

وقتی امیر محمد مظفر لشکریان ابو اسحاق را شکست داد.شیخ را از داخل تنور سید بیرون آوردند با فرزند خردسالش بنام علی سهل بنزد امیر محمد بردند.امیر از طفل پرسید:
شنیده ام خط خوبی داری.برایم یک سطر بنویس!
طفلک بیچاره شروع به نوشتن این دوبیت سعدی کرد:
سعادت به بخشایش داورست /نه در چنگ و بازوی زورآورست
چو دولت نبخشد سپهر بلند/ نیاید به مردانگی در کمند
امیر وقتی کاغذ بچه را خواند،رو به مامورین کرد و گفت:
بچه هم مار است....!بچه ده ساله را تحویل شاه شجاع دادند و او بچه را به کرمان برد و چون بی تابی می کرد، به او گفتند بنزد پدرت به اصفهان می بریم .در حالی که پدرش مدتها بود کشته شده بود.خلاصه علی سهل را نیز کشتند.

هیچ نظری موجود نیست: