۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

صد چو شیطان بدو نماز کند

ایرج میرزا دوست صمیمی کمال السلطنه قاجار طبیب ماهر بود.کمال السلطنه دو پسر بنام های ابوالحسن صبا و عبدالحسین صبا که هر دو از هنرمندان بنام عصر خود شدند داشت.
وقتی ایرج میرزا مامور اداره مالیات در مشهد شده بود .روزی نامه ای از دو برادر دریافت کرد. ایرج در پاسخ به انها مثنوی زیر راسرود و ضمن آنکه به بیماری ابوالحسن که دچار کچلی و عبدالحسین هم دچار سردرد مزمن شده بود اشاره می نماید:
ای تو عبدالحسین،شاعر ما / شاعر سالم المشاعر ما
ای خط تو ز خط میر،احسن / خد تو چون خط تو مستحسن
عربی دان و انگلیسی دان / صاحب نظم و دفتر و دیوان
در ریاضی،ریاضتی دیده / نکته های صحیح ،فهمیده
بازگو،اولا"سرت چون است؟ / چه کنم من که،قافیه،خون است
گر نگشته هنوز خوب سرت / هست از "دل"گشادی پدرت
پدرت گر مواظبت می کرد / رفته بود از سر تو بیرون،درد
تو علیلی،برادرت کچل است / سگ زرد و شغال هم مثل است
هر دو معقول و هر دو محبوبید / لیک هر دو ز کله معیوبید
نه تویی ز و سر و نه او ز تو سر / زخم این سر به درد آن سر،در
بنده ام،بنده خان ذیشان را / کچل آقا،ابوالحسن خان را
کچلی را تو کار خرد مگیر / کچلان عاقلند و با تدبیر
زانبیا خوانده ام که کل بودند / بعضی از اولیا،کچل بودند
هر چه گویید از کچل،شاید / هر چه می خواهی،از کچل آید
هر که با مکر و دانش و حیل است / غالبا"دیده ام سرش کچل است
کچل آنجا که سر،فراز کند / صد چو شیطان بدو نماز کند
کل سر خود چو زیر زفت کند / جن در ....خویش جفت کند
کچل استت آسمان با این قدر / زفت مغزش بود تو گویی بدر
فتح دانی چرا از آلمان است؟ / در قشونش کچل فراوان است
گر کچل بود جمله لشگر روس / همه عالم بدی مسخر روس
مختصر،هر که او کچل،پیش است / کار میدان جنگ او بیش است
الغرض،ای جناب شاعر بیک / شاعر سالم المشاعر بیک
وقت خواب است و گاه خفتن من
نیست زین بیش تاب گفتن من

هیچ نظری موجود نیست: