۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

هر روز ازین دیار غم آباد می روند

سالها قبل،حسن آقا مرا به هیات ثارالله برد که شب های شنبه تشکیل می شد.مدیر هیات حاج آقا موسوی بود که کل محرم وصفر خانه اش را سیاه پوش می کرد و در سوگواری حضرت ابا عبدالله(ع) مراسم های سینه زنی و سخنرانی تشکیل می داد.از همان ابتدا گمشدهء خود را یافتم ؛ خدا را با معرفت تر جستجو کنم و با مباحث متقن و منطقی حضرت آیت الله معنوی با زندگانی ،اخلاق و کردار پیامبر و ائمه(ع) آشنا می شدم.بسیاری از روزها حاج آقا موسوی بود که با ذکر خاطرات و بیانات حکیمانه خود جلسه را عاشورایی می کرد.
شهید ابوالحسنی ومن از اولین کسانی بودیم که در جلسات شرکت می کردیم و در برپایی ابتدایی جلسه همکاری می کردیم.
وقتی چند روز قبل با خبر شدم که در ابتدای این ماه (محرم)، حاج آقا موسوی نیز محرمی شد و به دیدار سرور و سالار شهیدان رفته است،سیل اشک امانم را برید و خاطرات دو دهه هیات ثارالله برایم زنده شد و این شعر گلشن طبسی:
هر روز ازین دیار غم آباد می روند
جمعی که هفته دگر از یاد می روند
این زندگی،حلال کسانی-که همچو سرو
آزاد،زیست کرده و آزاد می روند

هیچ نظری موجود نیست: