۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

مائدهء نیما نهادن،خوان قاآنی زدن

پس از انتشار کتاب" شعر نو از آغاز تا امروز"که با استقبال گسترده مواجه شد. اما نویسندگان و شاعرانی هم در پی نقد کتاب برآمدند.فریدون توللی شاعر معاصر شعر نقادانه ای بر تفکرات حاکم بر شعر نو نگاشت. قصیده توللی نقل محافل ادبی گشت و بخاطر پایگاه برجسته ای که میان اهل ذوق و ادب داشت،نقدش موثر افتاد که محمد حقوقی پاسخ اش را با قصیده ای در همان وزن و قافیه و لحنی تند ابراز کرد:
گرچه در ملک سخن لاف من و ماییم نیست / لیک نزد لافزن تاب شکیباییم نیست
نی فریدونم که در خیل تهی طبلان زنم / لاف خود بینی،که چون او داو خود راییم نیست
مائدهء نیما نهادن،خوان قاآنی زدن / باید این گفتن که:جز این طبع سوداییم نیست
ای فریدون،شعر جز نظم است و این آن کس شناخت / کاو شناسد یاوه گی زانسان که فرماییم نیست
در نایاب دری را چون من ار پایید هست / نظم مصنوع کهن را چون تو،ار پاییم نیست
درد کفش تازه آن دارد که راه تازه رفت / چون تو،ای وامانده در گل درد بی پاییم نیست
من نیم از رشگمندان،شاعرستم نی ادیب / در به دریای ادب شوق گهر زاییم نیست
شاعری دستانسرایی نیست ،کشف رازهاست / زین سبب در شعر سودای خوش آواییم نیست
ژاژ خایی چون تو را آری هر آن کشناخت گفت / ژاژ خاییدن از او ننگی که بزداییم نیست
شعر نیما موجی از آتش بود در نسج نظم / نی نی آن "کاجی که در چترش بیاساییم نیست"
گول و کور و جاهلند،آری یکی زینان تویی / راست گفتی این که،بر این تحفه بیناییم نیست...
من که در گوشم سروش از طور یوش افتاده است / بیمی از این سامری خصمان غوغاییم،نیست
داوری را با شما دزدان گنج پارسی / آنچنان استم که با ترکان یغماییم نیست
تو یکی ناظم که اندر شعر برنائیت هست / من یکی شاعر که اندر نظم برناییم نیست
خوان نیما را مسیحای زمان شعر را / خوشدلم گر چون توام خوی یهوداییم نیست
بدعت نیمایی و آهنگ نو جوییم،هست / سنت موزونی و رسم مقفاییم نیست
این قصیدت را به پاسخ در از آن پرداختم
تا نپنداری به نظم اندر،تواناییم نیست

هیچ نظری موجود نیست: