۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

گر مرا می جویی ،سبزه ها را دریاب!

فریدون مشیری در سال 1305 در تهران بدنیا آمد.دوران ابتدایی و متوسطه را در مشهد وتهران به انجام رسانید و مدتی هم در رشتهء ادبیات فارسی در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد.سپس در وزارت پست و تلگراف و تلفن مشغول کار شد.
مشيري سرودن شعر را از نوجواني و تقريباً از پانزده سالگي شروع كرد. سروده‌هاي نوجواني او تحت تاثير شاهنامه‌خواني‌هاي پدرش شکل گرفته كه از آن جمله، اين شعر مربوط به پانزده سالگي اوست :
چرا كشور ما شده زيردست
چرا رشته ملك از هم گسست
چرا هر كه آيد ز بيگانگان
پي قتل ايران ببندد ميان
چرا جان ايرانيان شد عزيز
چرا بر ندارد كسي تيغ تيز
برانيد دشمن ز ايران زمين
كه دنيا بود حلقه، ايران نگين
چو از خاتمي اين نگين كم شود
همه ديده‌ها پر ز شبنم شود
انگيزه سرودن اين شعر واقعه شهريور ۱۳۲۰ بوده است. اولين مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگي با مقدمه محمدحسين شهريار و علي دشتي به چاپ رسيد.
از هیجده سالگی اشعارش زینت بخش مطبوعات کشورمان شد. کتابهای تشنهء توفان ،گناه دریا،نایافته،ابر، ابر و کوچه،،بهار را باور کن،از خاموشی،دیار آشتی، آه باران از سال 1334 تا به امروز منتشر شده است .
سرانجام در سوم آبان ماه 1379 در سن 74 سالگی در قطعهء هنرمندان بهشت زهرا در کنار سایر دوستان و همفکرانش به خواب ابدی رفت. بر سنگ مزارش نوشته شده است:
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب!
با درختان بنشین!

هیچ نظری موجود نیست: