۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت

سالها قبل یکی از همسایه هایمان به حیله ای برای پسرش که دچار بیماری بود،دختر معصومی را عقد کرد و مدتی بعد نیز عروس جوان را طلاق داد.همه از کردارش ناراحت و افسرده شدند. تا آنکه دخترش نیز به همان بیماری پسرش مبتلا شد و داماد تقاضای طلاق کرد و کمی بعد از او جدا شد.مادرم می گفت: از هر دست که بدهیم ،از همان دست پس می گیریم و به قول حافظ:
یک دو روزی پیش و پس شد ورنه از جور سپهر
بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت

هیچ نظری موجود نیست: