۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

اي بچه‌هاي پاپتي!

پهلوی دوم ؛پس از آرام کردن فضای ملی-مذهبی اوایل دههء سی و دههء چهل،بتدریج گامهای استبدادی و دیکتاتور منش خود را برای حذف کلیه مخالفان خود بر می داشت و با تمامی نیروهای مخالف با شدت و حدت تمام برخورد می کرد.آرامش گورستانی که درست کرده بود به مذاقش خوش می درخشید و سرانجام سر و صدای دو حزب درباری را نیز تحمل نکرد و آنها را به حزب رستاخیز تغییر نام داد!
دماغ او از قدرت پوشالی پر شده بود و در سر داستان ایران باستان و کوروش بزرگ را تصور می کرد بهمین خاطر در اواسط دههء پنجاه ،جشنهای دو هزار و پانصد ساله را راه انداخت تا قدرت افسانه ای خود را به رخ کشورهای همجوار بکشاند.
سیاوش کسرایی از معدود شاعران مبارزی بود که شادی های ظاهری حکومت را برنمی تابد و همراه مردم کوچه پس کوچه های جنوب شهر ،شعر" ای بچه های پاپتی "را می سراید:
اي بچه‌هاي پاپتی
دور شين و کور شين همه‌تون
زنده به‌گور شين همه‌تون
تو شهرمون مهمونيه
مهموني‌مون اعيونيه
دنبک و تنبور مي‌زنن
طبلک و شيپور مي‌زنن
نيفته چشمام بهتون
نشنوه گوشام صداتون
دور شين و کور شين همه‌تون
زنده به‌گور شين همه‌تون
تا وقتي جشن قيصره
دس به سپيدي نزنين
دس به سياهي نزنين
مهمون داره بدش مي‌آد
لرزه به گنبدش مي‌آد
اي بچه‌هاي ناز نازي
وقتي مي‌آين به اين بازي
زبون درازي نکنين
با تله بازي نکنين
حرف دو پهلو نزنين
پهلو به جادو نزنين
نياد صداي حرف‌تون
صداي حرف تلخ‌تون
نگين که قحط گندمهگ
شنگي مال مردمه
نگين که مرگ فراوونه
زندگي اينجا ارزونه
نگين که جشن ملته
اون که اسيره ذلته
حرف‌هاي سر بسه نگين
آسه بياين، آسه برين
تا ديوه شاخ‌تون نزنه
لقد به طاق‌تون نزنه
تو شهر کلاغ فراوونه
تو هر سوراخي پنهونه
اگه کلاغا بدونن
ديو و خبردار مي‌کنن
ديوه مي‌آد سراغتون
زهر مي‌ريزه تو آش‌تون

هیچ نظری موجود نیست: