۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

وفا نكردی و كردم، خطا ندیدی و دیدم

استاد محمد رضا رحمانی که بعدها بنام مهرداد اوستا(1308-1370) مشهور شد،در دوران جوانی عاشق دختر خانمی شد و مدتها با او داستان عشق و عاشقی برقرار کرد ولی پس از مدتی فهمید دخترک با دربار ارتباط دارد و نامزدی اش را قطع نمود. این جدایی در روحیه استاد تاثیر بسزایی داشت و او را فردی ساکت و کم حرف و گوشه گیر کرد.
انقلاب سال 57که اتفاق افتاد . نامزد سابق نامه ای برای اوستا فرستاد و از اوستا معذرتخواهی کرد که او را در آن دوران ترک کرده است.استاد پس از خواندن نامه شعر زیر را سرودند:



وفا نكردی و كردم، خطا ندیدی و دیدم
شكستی و نشكستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشیدم از تو كشیدم، شنیدم از تو شنیدم
كی ام، شكوفه اشكی كه در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روی شكوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نكردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نكردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی كه نبردم، ملامتی كه ندیدم
نبود از تو گریزی چنین كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشك نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نكردی و كردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

هیچ نظری موجود نیست: