۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

چرا گرسنه بمانند اینچنین فضلا؟

پس از سقوط رژیم پهلوی بود که حسین منزوی غزلسرای نام آشنای دیارمان از همسرش بخاطر اعتیاد و بیکاری جدا شد و دخترش"غزل" را نیز بخاطز بیکاری به مادرش سپرد.
مدتی در زنجان و بعد در تهران به دنبال کار می گشت و چون می دانست که من با آقای سید علی خامنه ای امام جمعه تهران (هنوز ایشان رئیس جمهور نشده بودند)آشنائی دارم بنزدم آمد تا توصیه ای برای "کار"برایشان بنویسم تا مشکل بیکاری اش حل شود.
مرحوم اخوان ثالث در ادامه خاطرات خود می نویسند:
من قطعه زیر را برای همشهری خود آقای خامنه ای نوشتم و منزوی هم با خط زیبا آنرا نوشت و به خدمتشان برد و بعد ها شنیدم که در وزارت ارشاد موقتا" کاری به او داده اند.
امام جمعهء تهران،جناب خامنه ای / کسی که این ورق آرد حسین منزوی است
حسین منزوی از شاعران زنجانی ست / جوان و فاضل و صاحب قریحه ای قوی است
چکد از لطف و تری آب از غزلهایش / به شور نیز گهی چو جناب مولوی است
چو ریش و پشم اگر گشته خط عارض او / خط کتابت او همچو نقش مانوی است
چو من ندارد اگر هیکلی و بالایی / چه غم،نه خوشگل صوری،که خوب معنوی است
سه چهار بیت از او موقع ورود امام / سرود گشته و طومار آن نه منطوی است
امام گشت چو بیمار،او سرود دعا / که چاپ گشت و مجلهء سروش محتوی است
کتاب حنجرهء زخمی تغزل او / هنوز رشک چه بسیار کهنه ای، نوی است
وی از نبایر شیخ شهید اشراق است / نه انگلیسی و روسی و نه فرنسوی است
به رادیو،به جراید،به جام جم،صدها / مقال داشته،فارغ ز کل ماسوی است
(ببخش ماسوی ار گشت ماسوی به ممال / نه از خطای من آن،اقتضای این روی است)
نگویم اینکه بود مثل صاحب عباد / نگویم آنکه نویری ست،یا تهانوی است
سخنسرای و مقالت نویس و اهل قلم / یکی از خمسویان وطن،نه نمسوی است
یکی مسلمان زاده است و اهل این کشور / نه اهل کیش یهود و بها،نه عیسوی است
جوان سخنور پا در رهی است رو به کمال / نه صوفی است و نه مزدشتی و نه نقطوی است
به فارسی و به ترکی است ذو لسانینی / که وزن و قافیه اش راست،مثل مثنوی است
الا که لطف خود از این جوان دریغ مدار / ثواب اخروی اینجا،اگر نه دنیوی است
جوان شاعر صاحبدل و طنخواهی ست / نه تودگی و نه غربی،نه خویش پهلوی است
چنین شناخته بودم که فضل با اسلام / هماره نسبتشان مثل شکل و محتوی است
مگر میانهء اسلام،با وطنخواهی / چنان چو فضل و ادب،اختلاف ماهوی است؟
چرا گرسنه بمانند اینچنین فضلا؟ / چرا زمانه چنین بی درایت و غوی است؟
کنون که مسند قدرت تراست دستش گیر /که دستگیر ضعیفان فضیلت قوی است
جناب حجه الاسلام دنیوی گفتار / بهوش باش،درین کار اجر اخروی است
مرا اگر چه ز سادات امید خیری نیست / ولیک خامنه ای باز غیر انجوی است
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند / جز این هر آنکه بگوید،ضلال و کجروی است
من این مسود توسیم می برم به بیاض / که نام قطعه به دیوان حسین منزوی است

هیچ نظری موجود نیست: