۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

تو قیصر سرزمین شعر و ادبی


در آن دوره بستری رفته بودم ملاقات قیصر عزیز(امین پور)،من به دلایل وابستگی عاطفی شدیدی که به قیصر داشته ودارم،اصلا" دیدن قیصر در بیمارستان ،برایم فشار روحی و عصبی داشت.مخصوصا" مراجعان زیادی هم داشت که خستگی پاسخ گویی به عیادت ها و محبت ها در چهره اش دیده می شد.با توجه به این قضیه،من در حیاط بیمارستان می نشستم و دوستان می رفتند و به قیصر می گفتند که سید آمده به ملاقات و برای من از او خبر می آوردند.
زنده یاد دکتر سید حسن حسینی یار و همراه همیشگی مرحوم دکتر قیصر امین پور در ادامه خاطره خود می نویسد:
اما یکی از روزها دل به دریا زدم و بالای سر فیصر حاضر شدم.دیدم کمی گرفته واندوهگین است .بنای شوخی را گذاشتم و به او گفتم:"جمع کن بابا!این چه وضعیه! که تا تکون می خوری،می ری بیمارستان و رو تخت بستری می شی و حال ما رو هم بد می کنی."
و رباعی زیر را هم فی البداهه برای او نوشتم:
سهم من وتو اگر چه از بخت کم است
غم نیست که عمر فتنه هم سخت کم است
تو قیصر سرزمین شعر و ادبی
برخیز زجا برای تو تخت کم است

هیچ نظری موجود نیست: