۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

حال زندانیان چه می داند

مریم فیروز در خاطراتش می نویسد:هر کس به مصدق توهین کند،خودش را کوچک کرده است.
یک روز مهندس رضوی از یاران دکتر مصدق و عضو جبهه ملی را برای شهادت به محکمه آوردند. وقتی آزموده دادستان با لحن توهین آمیزی با مرحوم مصدق گفتگو می کرد. مهندس رضوی خطاب به رئیس دادگاه گفت:
اجازه می فرمائید.بنده مختصرا" در جواب ایشان عرایضی دارم.
رئیس دادگاه گفت:به ما مربوط نیست این اظهارات ...
در این هنگام که مهندس از جلسه داشت خارج می شد اظهار داشت:
تاریخ ایران،جواب ایشان را خواهد داد.
حبیب یغمایی مدیر مجله یغما برای رهایی هم ولایتی اش مهندس رضوی قصیده طولانی سرود که در قسمتهایی از آن عبارت است از:
فرودین ماه بر جهان خندید / لیک آوخ که بخت خندان نیست...
بوستان چون بهشت شد اما / میل خاطر به گشت بستان نیست
یاد یاران چو شهد بود و کنون / هیچ تلخی چو یاد یاران نیست...
دلم از درد دوستان خونست / دوستان،این دلست،سندان نیست...
حال زندانیان چه می داند / آن که را جای کنج زندان نیست...
گر شود هر شکستگی جبران / در شکست حیات،جبران نیست
یکصد وبیست ماه،ده سال است / یک خزان نیست،یک زمستان نیست
حبس مسعود سعد سلمان هست / صبر مسعود سعد سلمان نیست...
مگر این سید جلیل القدر / زادهء خراسان نیست؟
راهها بسته است و،هیچ امید / جز به احسان شاه ایران نیست
شهریارا به عفو کوش،به عفو / که به از عفو،پیش یزدان نیست

هیچ نظری موجود نیست: