۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد


تربیت در ایام جنگ جهانی اول همکار تقی زاده،جمال زاده و پورداوود بود وبا آلمانها همکاری می کرد.دروس فقه خوانده بود و هر کاری می کرد همه را مجاب کند،نمی توانست.یک وقت که از بیحاصلی آموخته هایش خسته و ملول شده بود بنزد طبیب آلمانیی رفته بود و به او گفته بود:
آقای دکتر از خاطرات و آموخته های گذشته ام بیزار شده ام.آیا دوائی دارید که هر چه آموخته ام فراموش شود و آن وقت چیزهایی که به درد بخورد را بیاموزم؟
دکتر گفته بود: شما ایرانی ها نه درتان به درد آدم می ماند و نه معالجه تان به معالجهء آدم می ماند.اگر چنین دوائی بود خودم می خوردم تا آنچه را چهل سال قبل آموخته ام وبه درد یک پول سیاه نمی خورد فراموش شود تا چیز تازه ای بیاموزم تا بیماری شما را علاج و خودم را از شر شما خلاص کنم!
مرحوم جمال زاده می گفتند:مرحوم تربیت سالها دچار بیماری سرمایش شده بود و سرانجام نیز به سودان رفت و همانجا هم فوت کرد.

یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد / خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

...

باستانی پاریزی/خودمشت مالی/ص256

هیچ نظری موجود نیست: