۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

اگر چه کرد صد جام دگرنوش

یکی از افسران قدیمی قزاقخانه عهد رضا شاه بنام سرهنگ رمضانی که در جوانی در آلمان تحصیل کرده و بعدها در خدمات نظامی صاحب مقاماتی شده بود.در اواخر عمر یک تومور مغری پیدا می کند.بدستور پهلوی دوم او را به خرج دولت به آلمان می فرستند. پس از آنکه عمل موفقیت آمیز انجام می شود بیمار مدتی در اغما می رود و پس از بهوش آمدن هیچ چیز را بیاد نمی آورد حتی یک کلمه فارسی به خاطرش نمی آید.پزشک می گوید:او قسمتی از حافظه اش را از دست داده ولی سالها زنده می ماند.

اقوام و خویشانش سفر می کنند ولی فایده ای نمی دهد تا آنکه روزی پرستار آلمانی به زبان آلمانی خیلی گرم از او می پرسد:عزیزم حالت خوب است ، می خواهی به گردش برویم؟ که سرهنگ مدتی مشغول گپ و گفتگو با پرستار می شود تا دکتر خسته می شود.
معلوم می شود که سرهنگ در جوانی در آلمان با دختر آلمانی دوست بوده و کل خاطرات گذشته در مغزش زنده شده است و این مرد تا پایان عمرش فارسی نتوانست صحبت کند و بقیه عمر را به زبان آلمانی حرف زد:

اگر چه کرد صد جام دگرنوش / نشد جام نخستینش فراموش

....

باستانی پاریزی/خود مشت مالی /ص254 تا 257

هیچ نظری موجود نیست: