۱۳۹۱ مهر ۱۷, دوشنبه

پاکبازان محبت را بود دایم حیا

زیب النساء در جوانی به یکی از شاهزادگان پدر بنام عاقل خان دل باخت. روزی مطلع زیر را برای عاقل خان فرستاد:


گر چه من لیلی اساسم دل چو مجنون در نواست
سر بصحرا می زنم لیکن حیا زنجیر پاست

عاقل خان در پاسخ نوشت:

عشق تا خام است باشد بستهء زنجیر شرم
پخته مغزان جنون را کی حیا زنجیر پاست؟

زیب النساء که در شعر مخفی تخلص می کرد نوشت:

پاکبازان محبت را بود دایم حیا
چون تو مرغ بی حیا را کی حیا زنجیر پاست؟

.....

مجله سخن/دوره24/شماره 10و11/دی وبهمن 1354

هیچ نظری موجود نیست: