۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

آخرین گفته مادر،این بود

در ابتدای این قرن،مسابقه ای در نشریات برگزار شد.موضوع "مهر مادر" بود. بسیاری از شعرای نامدار و بزرگ ایران در این مسابقه شرکت کردند.ملک الشعرای بهار شعر"که بچه ام نخورد غصه وقت جان دادن"،و ایرج میرزا نیز شعر"دادمعشوقه به عاشق پیغام" را سرودند. و ایرج جایزه مسابقه را گرفت.
میرزا یحیی دولت آبادی هم در مسابقه شرکت کرد و شعر زیر را ارسال نمود:
مادری پیر و پریشان احوال / عمر او بود فزون از پنجاه
زن بی شوهر و ،از حاصل عمر / یک پسر داشت شرور و خودخواه
دیده بود او به بر مادر پیر / یک گره بسته زر گاه به گاه
شبی آمد که ستاند آن زر / بکند صرف عمل های تباه
مادر از دادن زر کرد ابا / گفت:رو رو که گناه است گناه
این ذخیره است مرا ای فرزند / بهر دامادی ات ان شاء الله
حمله آورد پسر تا گیرد / آن گره بسته زر، خواه مخواه
مادر از جور پسر شیون کرد / بود از چاره چو دستش کوتاه
پسر افشرد گلوی مادر / سخت،چندان که رخش گشت سیاه
نیمه جان پیکر مادر بگرفت / بر سر دوش و بیفتاد به راه
برد و در چاه عمیقی افکند / کز جنایت نشود کی آگاه
شد سرازیر پس از واقعه او / تا نماید به ته چاه نگاه
از ته چاه به گوشش آمد / ناله زار و حزینی ناگاه
آخرین گفته مادر،این بود / آه،فرزند،نیفتی در چاه

هیچ نظری موجود نیست: