۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

ای روشنی کاشانهء من

در سال 1337 من آرزو داشتم ،اولین فرزندم دختر باشد. با آنکه سونوگرافی در آنزمان وجود نداشت ،ما تصمیم گرفتیم قبل از تولدش نام افسانه را انتخاب کنیم. ازدوست شاعر و ترانه سرای مشهور آقای تورج نگهبان درخواست کردم شعری مناسب برایم بسراید.او نیز که در آنسال صاحب پسری بنام" نوید" شده بود ترانه ای برای جفتشان ساخت.
استاد رشیدی پس از بیان خاطره چهل سال قبل خود،به ترانه مشهور و ماندگار مرحوم نگهبان اشاره می کنند:
شیدای زمانم
رسوای جهانم
بی دلبر و بی دل
بی نام ونشانم
دامن مکش از من
بنشین که نشاید
آن دل که سپردم
دیگر بستانم
****
آه
افسونگری ای افسانهء من
افسون دل دیوانهء من
شوری و "نوید"ی
در تیرگی شب های سیه
ای روشنی کاشانهء من
چون نور امیدی

هیچ نظری موجود نیست: