۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

سنگ بر ساغر بدخواه زند دست طبیعت

قوام السلطنه پس از بازگشت از کشور شوراها،سیاست مسالمت آمیزی با دمکراتهای آذربایجان برقرار کرد.سید جعفر پیشه وری در راس یک هیات سیاسی به تهران آمد و تقاضای تعیین استاندار ،فرماندهان ارتش وژاندارمری آذربایجان،تقسیم اراضی خالصه بین دهقانان و به رسمیت شناختن زبان ترکی را کرد که با مخالفت نخست وزیر مواجهه شد.
وقتی قوام از نیرومندی ارتش مطمئن شد،ابتدا سه وزیر توده ای را برکنار کرد،آنگاه مساله حفظ نظم و مراقبت از انتخابات پانزدهمین دورهء مجلس را مطرح کرد و ارتش را در سه ستون به سوی آذربایجان اعزام نمود.مردم تبریز قبل از آمدن نیروهای دولتی قیام کردند و شهر را از دست دموکراتها آزاد ساختند.برخی از سران توسط مردم به کیفر اعمال خود رسیدند و پیشه وری نیز از طریق مرز جلفا عبور کرده و به شوروی پناهنده شد.
رهی معیری ، فرار پیشه وری را چنین شادمانه بیان می کند:
حالی آن روبهک حیله گر مفسده جو / سید قالبی و نهضت قلابی او کو
سنگ بر ساغر بدخواه زند دست طبیعت / آنکه می ریخت زکین خون حریفان به سبو کو
آخر از شیر ژیان حاصل روباه چه باشد / در کف مدعی از نعمت ما یکسر مو کو
گفتهء بیهوده اش بر همه آفاق عیان شد / آن تهی مغز تنگ حوصلهء بیهده گو کو
خوان رنگین همه را بود مهیا ولی اکنون / بر سر سفرهء آن ماست کشان کشک و لبو کو
واژگون شد به سر پیشه وری کاخ جلالت / مرغکی بر سر آن خانه همی گفت که کوکو

هیچ نظری موجود نیست: