۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

این عشق نیست جانا،جنگ است و کارزار

انتخاب شب ژانویه یک تاکتیک بود.شبی که مردم اروپا،بطری های شامپانی در دست گرفته ،در هوای سرد ویخ زده ،همدیگر را در بغل گرفته ،می بوسیدند و می خواندند و بعضی از گرمای مشروبی که خورده بودند،لخت شده،یخ های رودخانه راین را شکسته و خود را در آب های یخ زده می افکندند.
ودرست در همان زمان، هزار کیلومتر آن طرف تر،یک آدم شکم گنده ودکا خورده،حلقه شیر گاز را می پیچاند تا پنجاه درصد گاز وین قطع شود و بیست درصد گاز برلن و لندن کاهش یافته، ا لبته با این بهانه که اوکراین بهای گاز خود را نپرداخته است.
استاد باستانی پاریزی پس از بیان مطلب فوق می نویسند :باز ژنرال سرما و مارشال برف به کمک روسها آمد و غربی ها را سرگردان کرد:
تا کی بود بهانه و،تا کی بود عتاب
این عشق نیست جانا،جنگ است و کارزار

هیچ نظری موجود نیست: