سال سوم دبیرستان بودم که مبصر باهوش و زرنگمان –ناظمیان-از همکلاسی ها رای گیری کرد تا از میان دبیران خوبمان،یکی را برگزینیم . بچه ها با شور و هیجان یک یک معلم ها را نام می بردند و مبصر جلوی اسم ها علامت می زد.
چند روز بعد که دوازدهم اردیبهشت شد، هدیه ای به آقای قدیمی معلم پیشکسوت مدرسه تقدیم کردیم و از زحماتش تشکر کردیم.آقای قدیمی که آن سال بیش از چهل سال دبیر بود، ضمن تشکر از بچه ها،شعر سعدی را برایمان خواند:
آنان که به نام نیک می خوانندم
احوال بد درون نمی دانندم
گر زان که درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
چند روز بعد که دوازدهم اردیبهشت شد، هدیه ای به آقای قدیمی معلم پیشکسوت مدرسه تقدیم کردیم و از زحماتش تشکر کردیم.آقای قدیمی که آن سال بیش از چهل سال دبیر بود، ضمن تشکر از بچه ها،شعر سعدی را برایمان خواند:
آنان که به نام نیک می خوانندم
احوال بد درون نمی دانندم
گر زان که درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر